چگونگی تاثیر ویژگی های شرکت ها بر تعیین ساختار سرمایه (نسبت بدهی های کوتاه مدت) در ایران

پژوهش حاضر به منظور ارائه یک مدل انتخاب ابزار تامین مالی مناسب و بهینه، در زمرهی تحقیقات کاربردی طبقه بندی گردیده و مبتنیبر مفاد دو تئوری رقیب سلسله مراتب و مصالحه انجام شده است. دادههای مورد بررسی از متن صورت های مالی حسابرسی شده شرکت-های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران، برای دو سال پیاپی 1385 و 1386 بصورت مقطعی استخراج شده است.در این تحقیقباستثنای شرکت هایی که بدلیل دادههای ناقص و سال مالی متفاوت از سال سال تقویمی حذف شدهاند و همچنین شرکتهای مالی وسرمایه گذاری، تمامی جامعه آماری مورد بررسی قرار گرفته است. لازم به توضیح است که آزمون همبستگی پیرسون و آزمون رگرسیونچندگانه به منظور بررسی وجود رابطه میان متغیرهای مستقل و وابسته و همچنین تعیین جهت و میزان این روابط، مد نظر بودهاست.شاخص ساختار سرمایه بعنوان متغیر وابسته ی این تحلیل، نسبت بدهی های کوتاه مدت بوده و متغیرهای مستقل مورد توجه شاملنقدینگی، نرخ موثر مالیات، سیاست توزیع سود، سپر مالیاتی غیر بدهی و منحصر بفرد بودن محصولات می باشند. از این میان فرضیهمربوط به منحصر بفرد بودن بدلیل عدم دسترسی به دادههای مربوطه حذف گردید. نتایج بدست آمده، حاکی از تایید فرضیات مربوط بهنقدینگی، نرخ موثر مالیات و سیاست توزیع سود و همچنین رد فرضیه مرتبط با سپر مالیاتی غیر بدهی بوده است. تفسیر نتایج مرتبط بانقدینگی و سیاست توزیع سود، تئوری سلسله مراتب را حمایت نمود. در مقابل، تفسیر رابطه میان نرخ موثر مالیات و ساختار سرمایه،منطبق بر مفاد تئوری مصالحه می باشد.

کلیدواژه ها:

ساختار سرمایه ، تئوری مصالحه ، تئوری سلسله مراتب