تبیین و نقد مبانی فلسفی معنای زندگی از منظر اگزیستانسیالیسم

زندگی فرآیندی آگاهانه و مختارانه است که با مرگ به پایان میرسد و کل زندگی یک واحد به همپیوسته است که طلب معنا مستلزم رعایت و توجه به این پیوستگی است. پرسش از معنای زندگی و یافتن پاسخ به این پرسش، یکی از چااش ها یی که انسان در زندگی با آن مواجهه است. یافتن معنای حقیقی زندگی می تواند در کیفیت زندگی آدمی تاثیر شگرفی داشته باشد؛ و او را از ورطه بی معنایی نجات دهد. اگزیستانسیاشیسم یا مکتب اصاشت وجود از مهمترین مکاتب فلسفی معاصر است که تفکر اصلی آن ها در مورد هستی انسان است. سوال اصلی پژوهش حاضر آن ست که ایا اگزیستانسیالیسم و نظرات فیلسوفانش می تواند مرجعی شایسته در داشتن زندگی معنادار برای آدمی باشد بنابراین دراین مقاله ضمن بررسی مبانی فلسفی اگزیستانسیاشیسم، مفروضه های فلسفی هستی شناختی ، معرفت شناختی و ارزش شناختی زندگی معنادار را ازمنظر فیلسوفان این مکتب استخراج کرده ایم؛ و در ادامه نررات اگزیستانسیاشیسم را در باب معنای زندگی نقد کردیم این پژوهش با رویکرد تحلیلی استنتاجی و به شیوه فیش برداری انجام شد و نهایتا نشان داده شد که معنای زندگی مورد نظر اگزیستانسیاشیسم ها را، نمیتوان نظریه مورد پذیرش برای معنای زندگی دانست زیرا آنها معتقدند زندگی معنایی ندارد اما باید چنان زندگی کنیم که گویی زندگی معنادار است و در واقع باید معنا را جعل کنیم

کلیدواژه ها:

معنای زندگی ، مبانی فلسفی ، اگزیستانسیالیست ، نقد