بررسی علل ناکارآمدی راهنمای کاربران در تطبیق بیشتر مدل های ذهنی کاربران با نرم افزار تولید شده

در طول سه دهه گذشته از یک وسیله تجملاتی به صورت یک ابزار لاینفک زندگی در آمده است به طوری که استفاده نکردن از کامپیوتر انجام امور روزمره بدون آن بیشتر به یک کابوس شباهت پیدا کرده است این امر طیف وسیعی از استفاده کنندگان از کامپیوتر و نرم افزارهای کامپیوتری را به دنبال داشته است تا بدانجا که شاید امروزه تصور روزهایی که کار با کامپیوتر نیاز به اتاقهای مجزا و تخصصهای بسیار خاص داشته است و تنها افراد معدودی توان استفاده از آن را داشته اند غیر قابل باور می باشد ولی واقعیت آن اتس که در طول قریب به پنجاه سال، سخت افزار کامپیوتر به چنان پیشرفتی دست یافته است که کارایی کامپیوترهایی که فقط آنها را می توانستیم در اتاقهای منحصر به فرد جا دهیم تبدل به تکنولوژی شده است که شما به راحتی می توانید قابلیت های بسیار فراتر از قابلیت های قبلی را در کامپیوتری با حجم در حد کف یک دست داشته باشید این پیشرفت در زمینه نرم افزار نیز با سرعت بسیاری رخ داده است به طوری که تلاشهای بسیار متخصصین نرم افزار باعث ظهور نسل جدید نرم افزارهای بصری شده است و امروزه کمتر نرم افزاری را می توان یافت که بر اساس محاوره آسان با کاربر، بنا نشده باشد. در این باب، متدولوژی ها و معماری های فراوانی ارائه شده است اما آنچه که هنوز آزار دهنده است آمار تکان دهنده درصد موفقیت پروژه های نرم افزاری است که بر اساس یک تحقیق انجام شده توسط گروه Standish در سال 2000 بر روی 65000 پروژه، میزان پروژه‌های موفق که در قالب زمان و بودجه تعریف شده و مطابق با خواسته های کاربران تولید شده است تنها 28% کل میزان پروژه های انجام شده در این مدت برآورد شده است. [1]