مطالعه تطبیقی اسطوره در شعر فروغ فرخزاد و سعاد الصباح

اسطوره، نحوه نگرش انسان ابتدایی به جهان است؛ این نگرش در زبان، شعر، اعتقادات و دیگر امور مربوط به انسان امروزیتأثیر گذاشته، به گونه ای که ذهن او انباشته از مفاهیمی است که در پوششی از کهن الگوها می زید و بازتاب آن را در خیال،رؤیا و هنرها می توان یافت. شاعران با استفاده از همین مفاهیم و تحت تأثیر مسائل سیاسی و اجتماعی، به شیوه و مقدار متفاوتیاز آن بهره می گیرند. اسطوره بستری برای دوشاعر معاصر؛ فروغ و سعادالصباح، فراهم کرده است تا ژرفترین لایه های روحخود را به ظهور برسانند و با مفاهیم کهنی همچون وحدت با عناصر طبیعت، به سیر و سفری هستی شناسانه که در ناخودآگاهجمعیشان ذخیره شده، بپردازند.دلیل گزینش این دو شاعر روحیه عصیانگرانه، شرایط محیطی و اجتماعی مشابه است که در دنیای مدرن اسطوره زدا بهمبحث اسطوره و کهن الگوها توجه ویژه ای داشته اند. دراین جستار با پژوهش در مضامین اساطیری اعم از شخصیت هایاسطوره ای، پیامبران و آیین گذاران، پیوند و ارتباط با هستی و تابوها پرداخته شده و با رویکردی تطبیقی به وجوه اشتراک واختلاف و درک نگرش این دو نسبت به اسطوره، کارکردهای آن و کاربرد آن در شعر فروغ و سعادالصباح مورد بررسی قرارگرفته است.

کلیدواژه ها:

ادبیات تطبیقی ، اسطوره ، کهن الگو ، فروغ فرخزاد ، سعاد الصباح