مولوی و میل به «جاودانگی» در مثنوی معنوی

سال انتشار: 1388
نوع سند: مقاله ژورنالی
زبان: فارسی
مشاهده: 705

فایل این مقاله در 20 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

JR_PLL-7-15_002

تاریخ نمایه سازی: 5 آذر 1393

چکیده مقاله:

مرگ و نیستی که به گونه ای با مذهب و اندیشه های مذهبی پیو ند دارد از مفاهیمی است که همواره انسان را در جوش و هیجان نگه داشته است. انسان ازآغاز آفرینش همواره رؤیاها و اندیشه های بزرگی را در درون خود پرورده، همین آرزوها و رؤیاها سبب رشد و تعالی او گشته است، و آنجا که رؤیاها و آرزوهایشعملی نشده است، با پرداختن افسانه ها و ساختن شخصیت های اسطوره ای، رؤیاهای خود را تحقق بخشیده است. یکی از این رؤیاهای شگفت انسان میل به«جاودانگی» یا آرزوی «بی مرگی» است که هم در اساطیر قومی و ملی بازتاب یافته است مانند افسانه گیل گمش، آشیل(آخیلیوس) رویینْ تنی اسفندیار؛ و همدر روایات دینی مثل اسطوره خضر منعکس شده است . این اندیشه و تخیل همواره انسان را به جستجوی یافتن راهی برای تحقق آن کشانده است . آثارماندگار تاریخ اندیشه بشر، جست و جوها و یافته های او را به زبان هنر باز می نماید. مثنوی مولوی یکی از این نمونه هاست . مولوی با الهام از قرآن واحادیث قدسی، بنیاد هستی را بر عشق (حب ) می داند و به واسطه جوهر مشترک یعنی روح الهی دمیده در وجود انسان به نوعی تجانس میان او و خداباور دارد. او معتقد است انسان به خاطر همین جوهر مشترک می تواند وجود جسمانی خود را نیز خاصیت روح ببخشد و به خداگونگی و جاودانگی برسد . دراین مقال «میل به جاودانگی» در اندیشه مولوی با توجه به منبع الهام مولوی و با استشهاد به پاره ای از حکایات و ابیات مثنوی و شواهدی از دیوان شمس به اجمال بررسی شده است.

نویسندگان

منصور پیرانی

استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه پیام نور