نظریه شعور و جاودانگی هستی در اندیشه عرفانی مولوی

سال انتشار: 1389
نوع سند: مقاله ژورنالی
زبان: فارسی
مشاهده: 1,237

فایل این مقاله در 18 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

JR_PLL-8-17_004

تاریخ نمایه سازی: 5 آذر 1393

چکیده مقاله:

مولوی بر اساس دریافت های شهودی خود و با تأسی از آیات قرآنی و دانش دینی خود، کلیه ذرات عالم را با شعورف زنده و فعال می شمارد که در یک هماهنگی کامل و ذاتیف با شعور حاکم بر هستی در ارتباط است. این ارتباط زمانی کامل می شود که اجزاء هستی، از جمله انسان، از بعد مادی خود دور شده، بر بعد معنوی و روحی خود بیفزاید این همان قانون آنتروپی (کهولت مادی) و نگانتروپی (افزایش حیات معنوی) در فیزیک است. مولوی مانند انیشتین به دو نوع نور حسی و تقدیری معتقد است و مرگ انسان را نیز تبدل بعد مادی به نور تقدیری وجاودانگی بر می شمارد. در نظر مولوی بهره مندی انسان از نور تقدیری و ازلی و ارتباط با کلیت حاکم بر جهان هستی و دست یابی به جاودانگی نورانی، در سایه کسب قابلیت حسی یا شعور باطنی و شهود میسر است.

نویسندگان

حسین نوین

استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه محقق اردبیلی