ممتیک و بازاریابی عصبی

ظهور اقتصاد عصبی، که در آن روشها و فرایندهای توسعه یافته در تحقیقات مغز، جهت اهداف اقتصادی استفاده می شوند، بیش از یک دهه است که موضوعی بر ای محققان و اقتصاددانان شده است. یک شاخه از اقتصاد عصبی«بازاریابی عصبی» نامیده می شود که در آن داده های عصب شناختی برای رسیدگی به موضوعات بازاریابی استفاده می شود. اولین بار عناصر بازاریابی عصبی در 1990s توسعه داده شد. ریچارد داوکینز با مفهوم «مم»، واحد ذخیره اطلاعات در مغز و تکنیک استخراج استعاره زالتمن اولین مفاهیم علم اعصاب استفاده شده برای درک ذهن مشتری هستند. در گذشته جمع آوری اطلاعات عینی مصرف کننده با روشهای تحقیق بازار سنتی مشکل بود. با استفاده از بازاریابی عصبی جمع آوری داده های عینی ساده ترگشته است.ناتوانی مردم در بیان احساساتشان با استفاده از روشهای خودارزیابی، مهمترین دلیلاهمیت بازاریابی عصبی است. دلیل دیگری که وجود دارد این است که مغز افراد حاوی اطلاعات پنهانی درباره تمایلات واقعی آنهاست. چنین اطلاعاتی می تواند برای تحت تاثیر قرار دادن رفتار خرید آنها استفاده شود. مقاله حاضر ادبیاتی درباره تحقیقات بازاریابی عصبی ارائه خواهد کرد و مزیت بازاریابی عصبی را به عنوان ابزار تحقیقات بازاریابی در مقایسه با روشهای تحقیق سنتی نشان خواهد داد. بازاریا بان نیاز به تجهیز و مهارت یافتن به چنین ابزارهای جدید و قابل اعتمادی دارند زیرا بازاریابی عصبی به طراحی آمیخته بازاریابی سنتی کمک می کند و بر مزایای علم اعصاب در مدیریت برند دلالت دارد.

کلیدواژه ها:

بازاریابی عصبی ، ممتیک ، مم ، آمیخته بازاریابی ، تحقیقات بازاریابی