مفهوم فقر عرفانی در غزلیات شمس و مثنوی مولانا

سال انتشار: 1394
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 3,868

فایل این مقاله در 17 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

NCFHD01_084

تاریخ نمایه سازی: 9 فروردین 1395

چکیده مقاله:

فقر یکی از مراحل سی و سلوک عرفانی و در لغت به معنای نیاز و احتیاج است و در اصطلاح صوفیه، نیازمندی به خدا و بین نیاز از غیر اوست . «فقر و غنا» در ادبیات ایران به خصوص در آثار عرفانی ،سابقه ای کهن و جایگاهی والا دارد . فقر در لغت به معنای درویشی و نداری و «غنا» نقطه ی مقابل آن و به معنی توانگری، بی نیازی، و دولتمندی است . سالک در این وای به صفت عدم اصلی و فقر ذاتی خود بر می گردد و به آن اقرار می کند . فقر از مسائل مهم عرفانی است و علاوه بر شاعران که در دیوان های خود به آن اشارهکرده اند خود عرفا نیز در این زمینه نظریه پردازی می کنند . فقر یکی از موضوعاتی است که مولانا در تمامی آثار خود به هر بهانه ای به آن گوشه چشمی انداخته و مقام منبع آن را ستوده است . فقر در اطلاح عامه، به معنای نداری و نیازمندی است اما این معناددر نظر مولوی تعبیری مردود شمرده شده است ، مولوی همرواه از افراد متکدی که از فقر تنها اسمی را به یدک می کشند و از حقیقت آن بی بهره اند بیراز جسته است . این جستار با عنوان « مفهوم فقر عرفانی در غزلبات شمس و مثنوی« که با روش تحلیلی و توصیفی انجام گرفته است بر آن است که مقوله ی فقر را از دید مولانا همراه با شواهد شعری تبییین و تفسیر کند و آن را از دید عرفان موید بررسی قرار دهد.

نویسندگان

غلام رضا دانش پژوه

دانش اموخته ی کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه ایلام