بررسی فلسفی مولفه های اصلی انقلاب اسلامی به مثابه ظرفیت هایی برای تحول در نظام آموزش و پرورش و آسیب شناسی عدم بهره گیری شایسته از آنها

سال انتشار: 1392
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 1,154

متن کامل این مقاله منتشر نشده است و فقط به صورت چکیده یا چکیده مبسوط در پایگاه موجود می باشد.
توضیح: معمولا کلیه مقالاتی که کمتر از ۵ صفحه باشند در پایگاه سیویلیکا اصل مقاله (فول تکست) محسوب نمی شوند و فقط کاربران عضو بدون کسر اعتبار می توانند فایل آنها را دریافت نمایند.

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

PESI04_050

تاریخ نمایه سازی: 15 اسفند 1393

چکیده مقاله:

تحولات فکری فلسفی و تحولات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی را می توان دو منشاء اثر مهم در تحول نظام های آموزشی دانست. تاثیر عامل نخست با نظر به گره خوردگی انسان شناسی و معرفت شناسی جریان های فکری مختلف با اهداف، اصول و روش ها در تعلیم و تربیت روشن می گردد که بررسی آن در سعهمقاله حاضر نیست. تاثیر عامل دوم نیز از جهات مختلف قابل بررسی است. تحولات اجتماعی سیاسی از سویی خود برآیند جریان های فکری، عوامل فرهنگی و نظام تربیتیجامعه و از سوی دیگر موثر بر آنها است آرکدی، 131در باب تقدم و تاخر اینگونه تاثیر و تاثر هر تحلیلی داشته باشیم، نمی توان اثرگذاری تحولات سیاسیاجتماعی بر نظام آموزشی را انکار نمود. انقلاب ها به مثابه تحولاتی بنیادین در ساختار ها و حاکمیت سیاسی و جریان های اجتماعی، یکی از عمده منابع تاثیر گذار بر نظام آموزشی تلقی می شوند؛ هرچندانقلاب های مختلف حوزه تاثیر متفاوتی در نظام های آموزش و پرورش داشته اند. انقلاب اسلامی ایران یک نقطه عطف تاریخی در تحولات سیاسی اجتماعی و فرهنگی ایران و جهان به شمار می رود. مسئله حاکمیت دین در عرصه سیاسی کهدر قرن بیستم به رویایی غیر واقعی می مانست، با ظهور انقلاب اسلامی به یکباره تحولی مهم در نگاه بشر به دین ایجاد نموده است کچویان، 13. تغییرحاکمیت و ساختار سیاسی تنها یکی از تجلیات انقلاب اسلامی است و فهم تحولات فرهنگی و اجتماعی متاثر و منتج از انقلاب اسلامی نیازمند تاملی ژرف تر میباشد. بدین ترتیب وجه قرار گرفتن نظام آموزش و پرورش ایران در لبه ی تحول ، مستقیما به انقلاب اسلامی گره می خورد. هر چند تغییر دفعی و به اصطلاح انقلابیحاکمیت و ساختار سیاسی با همان سرعت در نظام آموزشی محقق نشد – وچنین توقعی نیز نارواست- اما انگیزه های تحول در نظام آموزشی همواره در دهه های پس از انقلاب خود را بر نظام آموزشی ایران تحمیل نموده است. بنابراین اثرگذاری پدیده انقلاب اسلامی در دو سطح بر نظام آموزش و پروش قابل بررسی است.نخست سطحی ظاهری که محدود به تغییر محتوای کتاب ها و مسئولین کلان و غیره شد. و دوم سطحی عمیق تر و غیر مستقیم که فی المثل با بسترسازی برای رشدو توسعه جریان های معرفتی، جریان های مذهبی، مشارکت عمومی مردم، کادرسازی، تغییر ساختار موجود و بسیاری عوامل دیگر می توانست بر نظام آموزش وپرورش تاثیر گذار باشد. علاوه بر آن، ماهیت تحولی انقلاب ها با تحول نظام آموزشی همنشینی قابل تاملی دارد. نکته مذکور ضرورت تحلیل ظرفیت های امریچنین پر اهمیت را برای تحول در نظام آموزشی به عنوان فرصتی برای تحقق این هدف مبرهن می کند. به دلیل برون رفت از تئوری های اجتماعی و تحلیل ها جامعه شناسانه در این پژوهش سعی شده است با رویکرد پدیدارشناختی باقری، 133 انقلاب اسلامیمورد بررسی قرار بگیرد، از سوی دیگر بازخوانی مولفه های مستحصل به مثابه ظرفیت های تحول در نظام آموزشی نیازمند تامل فلسفی است. به علاوه تحلیلتحول آموزش و پرورش در سطح کلان از عهده روش های مرسوم کمی و کیفی خارج است. به این سه دلیل فلسفه تعلیم و تربیت باید عهده دار چنین تحقیقی باشد. بنابراین ضروریست فلسفه تعلیم و تربیت که از سویی با دغدغه تحول در نظام آموزشی در حال حاضر روبه روست و از سوی دیگر پدیده ای بی نظیر چون انقلاب اسلامی در فاصله تاریخی نه چندان دور را پیش رو دارد، خود را عهده دار تبیین چنین ظرفیت هایی برای نیل به مقاصد تربیتی از جمله تحول در نظام آموزشیبداند.هدف این پژوهش در گام اول پدیدارشناسی انقلاب اسلامی ایران و تبیین مولفه های آن به مثابه ی ظرفیت های تحول در نظام آموزشی است و در گام دوم آسیبشناسی عدم بهره گیری کارآمد از این مولفه ها در سال های پس از انقلاب است. به طور اجمالی مولفه های اصلی انقلاب اسلامی از منظر نگارنده، 1- مردمی بودن، 2- انگیزه های الهی، 3- تحول وضع موجود، 4- آرمان خواهی، 5- رهبریت واحد است. پژوهش حاضر سعی دارد روشن کند که چگونه مولفه های مذکور می توانست در خدمت تحول نظام آموزشی قرار بگیردو به چه دلایلی این مهم به طور شایسته تحقق نیافته است، سپس موانع موجود در این مسیر بررسی می گردد و در پایان به طور مختصر راهکار هایی در این عرصهبا توجه به شرایط امروز پیشنهاد می گردد. بدین ترتیب سوال ها پژوهش را می توان اینگونه بیان نمود: - با روش پدیدار شناسی چه تبیینی از مولفه های بنیادین انقلاب اسلامی می توان ارائه داد؟-1 چگونه می توان مولفه های بنیادین انقلاب اسلامی را به مثابه ظرفیت هایی برای تحول در نظام آموزشی تبیین نمود؟ -1 چرا ظرفیت های تحولی انقلاب اسلامی در نظام آموزش و پرورش در عمل به طور شایسته بهره برداری نشده است؟-4 موانع بهره برداری شایسته از این ظرفیت ها چه بوده است؟ -5 راهکار های موجود با توجه به شرایط روز بر اساس تبیین پیش گفته چیست؟نتایج قطعی پژوهش در حال تکمیل است لکن به طور اجمالی می توان به موارد زیر اشاره نمود. - مردمی بودن به عنوان اصلی ترین مولفه مورد تاکید مقاله حاضر است. توجه به این مولفه می توانست در دو حوزه به تحول نظام آموزشی یاری رساند: نحوه تعریف تربیت رسمی و نسبت آن با نهاد های مردمی و تربیت غیر رسمی مثل خانواده، تشکل های تربیتی، مساجد و ... نسبت توجه و پرداختن به این دو میتوانست برکات بسیاری را به همراه داشته باشد. 1 نسبت بین حکومت اسلامی و نظام تعلیم و تربیت و اساسا تعریف نظام تعلیم و تربیت به عنوان یک نهاد مردمی.- توجه به مولفه انگیزه های الهی می توانست در نظام جذب، تربیت معلم، مدیریت نهاد های آموزشی و خصوصا حل مسائلی جدی در مدیریت آموزشی و اقتصاد آموزش و پرورش موثر افتد. - عنصر تحول وضع موجود ظرفیت پرداختن به تحول های ساختاری در آموزش و پرورش را بدست می دهد. - آرمان خواهی ، می تواند نوع مناسبات مربیان، متربیان و نظریه پردازان و کلیه دست اندرکاران نظام تعلیم و تربیت، و همچنین ترسیم افق تمدنی آیندهجمهوری اسلامی را تحت تاثیر قرار دهد. - رهبریت واحد، در بسیج و انسجام آرا و نیرو ها در جهت هم افزایی عناصر موجود، چنانکه در جنگ تحمیلی شاهد آن بودیم نقش بی بدیلی دارد. در آسیب شناسی عدم تحقق شایسته این فرصت ها، می توان موانع امر را به دو دسته درونی و بیرونی تقسیم نمود. در مورد عوامل درونی، می توان به گفتمان غالب در بدنه نظام آموزش و پرورش، عدم وجود الگوهای بدیل، کلی گویی، محافظه کاری و ... اشاره نمود. در مورد عوامل بیرونی نیز می توان به مسئله جنگ، غلبه جریان های سیاسی بر مصالح کلی، مسائل اقتصادی، گفتمان توسعه و حاکمیت تکنوکرات ها در سال های پس از انقلاب اشاره نمود.

کلیدواژه ها:

انقلاب اسلامی ، تحول در نظام آموزشی ، آسیب شناسی ، پدیدارشناسی

نویسندگان

داود حسین پور

دانشجو کارشناسی ارشد تاریخ و فلسفه آموزش و پرورش دانشگاه تربیت مدرس

مراجع و منابع این مقاله:

لیست زیر مراجع و منابع استفاده شده در این مقاله را نمایش می دهد. این مراجع به صورت کاملا ماشینی و بر اساس هوش مصنوعی استخراج شده اند و لذا ممکن است دارای اشکالاتی باشند که به مرور زمان دقت استخراج این محتوا افزایش می یابد. مراجعی که مقالات مربوط به آنها در سیویلیکا نمایه شده و پیدا شده اند، به خود مقاله لینک شده اند :