بررسی وضعیت یادگیری سازمانی براساس شاخص های مدل یادگیری ویلسون و سنجش و تحلیل و تاثیر آنها در تحول سازمان بانک رفاه(مطالعه موردی استان مازندران)

زمینه: یادگیری فعالیتی شناختی و عاطفی است. و افراد از لحاظ توانایی های ذهنی، روش های آموختن، سبک و سرعت یادگیری ،آمادگی، علاقه و انگیزش نسبت به کسب دانش و انجام فعالیت های تحصیلی باهم تفاوت دارند. بنابراین ،یکی از موضوعات مرتبط با تفاوت های فردی در یادگیری،سبک های یادگیری یادگیرندگان است که در فراگیری آنها نقش موثری ایفا می کند سبک یادگیری ترکیبی از ویژگی های شناختی، عاطفی و جسمانی است. که از تعامل نحوه ادراک و پاسخ دهی یادگیرنده به محیط شکل می گیرد. هدف اصلی از این پژوهش بررسی و تحلیل تاثیر سبک های یادگیری سازمانی در تحول سازمان بانک رفاه استان مازندران براساس شاخص های مدل ویلسون بوده است. تحقیق از نوع توصیفی پیمایشی و از ماهیت و اهداف از نوع کاربردی و کتابخانه ای بوده است جامعه آماری تحقیق حاضر را کل کارکنان بانک رفاه استان مازندران تشکیل داده اندکه تعداد آنها 624 نفر می باشد و با توجه به جدول کرجسی و مورگان حجم نمونه 242 نفر تعیین شده که با توجه به این تعداد پرسشنامه توزیع شده در نهایت 240 پرسشنامه بدون نقص بوده و جهت آزمون های اداری مورداستفاده قرار گرفت. نتایج آزمون رگرسیون بین متغیر مستقل(سبک های یادگیری سازمانی)ومتغیر وابسته(تحول سازمان) در بانک رفاه استان مازندران نشان داده است که بین متغیرهای یادگیری سازمانی(سبک یادگیری انتزاعی، سبک یادگیری واقعی، سبک یادگیری عاطفی، سبک یادگیری شناختی) و متغیر وابسته تحول سازمانی ارتباط معناداری وجود دارد،رهبران بایستی نسبت به یادگیر محور شدن سازمان های خود حساس باشند و در محیط کار این فرصت را به پیروان خود بدهند که از تجارب شخصی خود و نه صرفا از کتب بیاموزند زیرا یادگیری از تجربیات سبب افزایش توانایی ها و شایستگی های افراد می گردد.

کلیدواژه ها:

یادگیری سازمانی ، مدل یادگیری ویلسون ، تحول سازمان ، بانک رفاه