بررسی روابط بینامتنی داستان مردی در قفس صادق چوبک و داستان سوگواری آنتوان چخوف (بر اساس نظریه ژرار ژنت)

سال انتشار: 1399
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 663

فایل این مقاله در 9 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

MTCONF06_022

تاریخ نمایه سازی: 6 شهریور 1399

چکیده مقاله:

بر اساس نظریه بینامتنیت، خوانش دقیق و درک عمیق یک متن، بدون در نظر گرفتن متون پیشین و هم عصر آن، امکانیذیر نبوده و هیچ اثری از آثار پیش از خود مستقل نیست. موضوع ارتباط یک متن با متون دیگر، نخستین بار موردتوجه باختین قرار گرفت و سپس توسط ژولیا کریستوا و ژرار ژنت ، گسترش یافت.ادبیات داستانی ایران به ویژه از دوره رمانتیک به بعد از نظر فرم و محتوا تحت تاثیر ادبیات روسیه به عنوان یکی از طلایه داران اصلی ادبیات داستانی بوده است. در این میان شخصیتهای برجسته ادبیات داستانی ایران، مانند صادق هدایت و صادق چوبک که مراودات فرهنگی و ادبی بیشتری با سایر کشورها داشته اند، بیش از دیگران در معرض تاثیرپذیری وگاها تاثیرگذاری بوده اند. این پژوهش بر آن است تا با بررسی دو داستان کوتاه مردی در قفس اثر صادق چوبک و سوگواری نوشته آنتوان چخوف به شکل تطبیقی، برخی قرابت های فکری دو نویسنده را روشن سازد. از همانندی های این دو داستان میتوان به شخصیتها، مضامین و موتیفهای مشترک اشاره کرد . از جمله میتوان به مخاطب قرار دادن حیوان، مرگ نزدیکان و تنهایی و سکوت اشاره کرد که در دو داستان مشابه هستند. در نهایت با بهره گیری از نظریه ترامتنیت ژرار ژنت، نتیجه گرفته شده که علیرغم 100 سال فاصله زمانی بین نگارش متون مورد بحث، رابطهای بینامتنی بین این آثار وجود دارد که همین امر میتواند به شناخت و بازخوانی آثار مذکور، کمک کند.

نویسندگان

فاطمه جمالی

استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه پیام نور

روح اله سیف

کارشناسی ارشد ادبیات تطبیقی دانشگاه پیام نور واحد خرم آباد