فلسفه و معنای هستی از دیدگاه مولانا

سال انتشار: 1399
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 475

فایل این مقاله در 14 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

MTCONF06_215

تاریخ نمایه سازی: 6 شهریور 1399

چکیده مقاله:

امروزه پرداختن به این پرسش که معنای هستی چیست، بیش از گذشته احساس میشود، به همین خاطر متفکران بسیاری در حوزه های فلسفه، دین، اخلاق و روانشناسی به بحث و بررسی در این باب پرداخته اند. پژوهش حاضر با رویکردی توصیفی-تحلیلی، معنای هستی را از دیدگاه مولانا مورد بررسی قرار میدهد. مولوی عارف و شاعر بزرگ ایرانی در آثار خود به ویژه مثنوی که در آن از کلام وحی بهره برده است، معنا را امری مکشوف و واقعی دانسته است و تنها معنا و هدف زندگی انسان را عشق و وصول به خداوند میداند و این وصول را فنا و بقاء الهی معرفی کرده است. مولوی در هستی فصلی نمی بیند و تمام پهنای هستی در نگاه او محل وصل با خداوند بوده، بنابراین، جای جای آن پر از معناست. هستی در نگاه مولوی، از حیاتی آکنده از طراوت و حرارت برخوردار است و تمامی اجزای آن بر مبنای عشق، بر طریق کمالی خود طی طریق میکنند . مولانا بر این باور است که اموری همچون مرگ، رنج و بلایای طبیعی بیانگر بی معنایی زندگی نیستند و معناداری و بی معنایی زندگی، بستگی به نگرش انسان به آن دارد.

نویسندگان

حیدر عبداللهی

دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه پیام نور تهران جنوب