روایت داستانی بقالی که سنگ ترازوی او گل بود با تکیه بر حدیقه الحقیقه و مثنوی مولوی

سال انتشار: 1399
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 691

فایل این مقاله در 11 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

MTCONF06_218

تاریخ نمایه سازی: 6 شهریور 1399

چکیده مقاله:

قرن هفتم هجری از دوره های درخشان زبان و ادبیات فارسی است. به ویژه این که شاعرانی چون سنایی و مولوی در آن ظهور و به تکامل رسیده اند.شیوه بیان سنایی مبدا تحولی بزرگ در شعر فارسی شده به ویژه آن که حدیقه الحقیقه که تاثیر بسیار زیادی در ادب فارسی و اثری مستقیم در پیدایش مثنوی معنوی مولانا داشته است.مولوی نه تنها در اندیشه،بلکه در شیوه بیان مطلب نیز در بسیاری ار موارد ار سنایی الهام گرفته است. اما این الهام گرفتن به معنای رونویسی از سنایی نیست بلکه با مداقه مطالب مولوی به این مطلب می توان دست یافت که وی از استاد خود پیشی گرفته و استادانه تر از سنایی به بیان دقایق ، غوامض و رموز سلوک عرفانی پرداخته است.حکایت بقالی که سنگ ترازوی او گل بود در دو کتاب عرفانی حدیقه الحقیقه و مثنوی مولانا با اندک تفاوتی آمده است.این داستان یکی از حکایت های زیبای دو کتاب حدیقه و مثنوی است. در این داستان دنیا و مال دنیا با ظرافتی ستودنی به گل تشبیه شده است . و قند که شیرینی و بهای واقعی زندگی آدمی است در نظر گل خوار جایگاهی ندارد . در نظر شاعر ، بسیاری از آنان که گمان می کنند زیرک و زرنگ هستند ، در واقع از این خیال باطل زیان فراوان خواهند دید .مقاله حاضر به بررسی شباهت ها و تفاوت های این حکایت در دو کتاب حدیقه الحقیقه و مثنوی معنوی از لحاظ درونمایه، پیرنگ ، شخصیت پردازی و ... پرداخته و در پایان دو داستان را در قالب جدول با یکدیگر مقایسه نموده است.

نویسندگان

فاطمه فیضی

دانشجوی دکتری دانشگاه اراک