انسان شناسی زیستی در قرن بیست و یکم

سال انتشار: 1397
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 588

نسخه کامل این مقاله ارائه نشده است و در دسترس نمی باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

CBAMA01_013

تاریخ نمایه سازی: 3 تیر 1398

چکیده مقاله:

انسان شناسی زیستی از آغاز شکل گیری تا کنون دچار تحولات چشمگیری شده است. از قرن نوزدهم تا نیمه های قرن بیستم نژاد مفهوم محوری مورد بررسی در انسان شناسی زیستی بوده است. از نیمه دوم قرن بیستم موضوع نژاد جایگاه خود را به موضوعات جدیدی داد. نیمه دوم قرن بیستم را می توان دوره گذار انسان شناسی زیستی نامید. سه دهه ی آخر این قرن سال های توسعه ی رو به رشد انسان شناسی زیستی برشمرده می شوند. در این سال ها این علم از حالت عمومی به سمت تخصصی تر شدن پیش رفت. ژنتیک انسانی، نخستی شناسی، محیط شناسی انسانی، دیرین انسان شناسی از جمله این تخصص ها بودند که تاکنون نیز توسعه یافته اند. در قرن بیست و یکم علاوه بر ادامه ی روند تخصصی شدن، که از نیمه ی دوم قرن بیستم آغاز شده بود، رویکرد مهم دیگری زیر مجموعه ی انسان شناسی زیستی شکل گرفت. این رویکرد موضوعات مورد بررسی خود را با در نظر گرفتن هم زمان خصوصیات فرهنگی و جسمانی مطالعه می کند و رویکرد زیستی- فرهنگی نام دارد. این رویکرد در انتقاد به تخصصی شدن زیر شاخه های انسان شناسی شکل گرفته است. انسان شناسی پزشکی، انسان شناسی تغذیه، انسان شناسی عصب شناختی از جمله حوزه هایی هستند که زیر مجموعه این رویکرد در انسان شناسی زیستی شکل گرفته اند. این حوزه ها از جمله کاربردی ترین زیرشاخه های انسان شناسی در قرن معاصر محسوب می شوند که به وسیله ی آن ها می توان بحران های زیست محیطی، شیوع بیماری های قرن معاصر و بحران های غذایی و بیماری های ناشی از آن ها را کنترل کرد. در این مقاله به بررسی این رویکرد و معرفی حوزه های شکل گرفته ذیل آن پرداخته ایم.

نویسندگان

زهره انواری

استادیار گروه انسان شناسی دانشگاه تهران