سنجش و مقایسه نگرش دانشآموزان دو مدرسه پس از گذراندن درس تفکر و سوادرسانهای

سوادرسانه ای، از مهم ترین سوادهای مورد نیاز قرن بیست و یک ماست. هدف از این پژوهش، سنجش و مقایسه نگرش دانش آموزان پایه دهم متوسطه دو مدرسه غیر انتفاعی الف و ب پس از گذراندن درس تفکر و سواد رسانه ای می باشد. با توجه به ماهیت پژوهش، روش پژوهش، پدیدار شن اسی انتخاب و به تبعیت آن، گردآوری داده ها به صورت کیفی انجام شده است. ابزار پژوهش، مصاحبه نیمه ساختارمند بوده که برای تهیه پرسش های آن از روش های 5W1Hو STARاستفاده شد ونتایج حاصل از آن، با استفاده از جداول مرتبط با کدگذاری، مورد تجزیه و تحلیل واقع شد. در این پژوهش، فراگیران پایه دهم سال تحصیلی 96-1395 دو مدرسه یاد شده، به عنوان جامعه آماری درنظر گرفته و نمونه، فراگیران قوی بوده و بر همین اساس، نمونه گیری به صورت هدفمند ملاک محور انجام شده است. یافته ها نشان می دهد، فراگیران هر دو مدرسه الف و ب، لزوم به کارگیری و تشخیص فنون اقناعی و لزوم تشخیص صحت و سقم اخبار را دریافته اند و به پیامدهای غرقشدن در فضای مجازی و علت گرایش فراگیران به شبکه های اجتماعی آگاهند. این فراگیران تا حدی به تحلیل و نقد محتوای رسانه ای می پردازند. در مجموع، حساسیت فراگیران دو مدرسه درخصوص محتوای رسانه ای بالاست. اما به نظر می رسد فراگیران مدرسه الف ابعاد بیشتری را مطرح نموده اند. هم چنین یافته ها مبین آن است که فراگیران مدرسه الف، دارای نگرش عمیق تری نسبت به فراگیران مدرسه ب هستند و این موضوع به این علت است که فراگیران مدرسه الف از مقطع اول متوسطه با مفاهیم و کاربردهای سوادرسانه ای آشنا شده اند و این روند آهسته و پیوسته سبب دید عمیق تر آنان نسبت به این موارد شده است. نتیجه پژوهش به ضرورت تعمیم آموزش سوادرسانه ای به مقاطع دیگراشاره می کند؛ زیرا آموزش سوادرسانه ای به صورت گام به گام و تدریجی و طی چندین سال بسیار کاراتر از آموزش یک ساله آن است.

کلیدواژه ها:

سوادرسانه ای ، درس تفکر و سوادرسانه ای ، پیام های آشکار و پنهان ، شیوه های اقناعی ، اهداف و انگیزه های ارسال کنندگان پیام