نقش آموزش وپرورش در تعلیم حقوق شهروندی

سال انتشار: 1396
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 522

فایل این مقاله در 5 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد

این مقاله در بخشهای موضوعی زیر دسته بندی شده است:

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

CITIZENSHIP01_006

تاریخ نمایه سازی: 11 شهریور 1397

چکیده مقاله:

امروزه با ظهور مسایلی چون پیدایش نسل دیجیتالی، افزایش و تغییر انتظارات از نظامهای آموزشی، شکاف قابلیت و انتظارات و آرمانها اهمیتی ویژه یافته و این ضرورت را ایجاب کرده است که باید با دید دیگری به انسان، جامعه و جهان نگریست و دگرگونی هایی در اندیشه و باور شهروندان ایجاد نمود. بدیهی است این امر از طریق مداخله نظام های آموزشی امکان پذیر است. در جهان امروز آموزش مهارت های زندگی اجتماعی، آشنایی با حقوق و وظایف شهروندی، ازجمله نیازهای آموزشی است که توجه ویژهای را می طلبد. چنین آموزشی اگر بخواهد، مفید و اثربخش باشد، نیاز به یک طرح جامع و دقیق، یک گروه حرفه ای و متخصص، وسایل و امکانات آموزشی مکفی و بهروز و نهایتا0 یک سیستم کنترل و ارزشیابی دارد (شاه طالبی و قپانچی، .(1392شهروند، عضو یک اجتماع سیاسی است که از مزایا و نیز مسیولیتهای وابسته به این عضویت برخوردار است؛ به عبارت دیگر، شهروندی برخورداری از برخی حقوق به ازای قبول پاره ای از تکالیف است (گنجی و همکاران، .(1393برای تبیین، تضمین و حفظ حقوق شهروندی، ابتدا باید حقوق شهروندی را در متن جامعه و قوانین شناسایی کرد. حقوق شهروندی مجموعهای از وظایف و مسیولیت های شهروندان در قبال یکدیگر، شهر و دولت یا قوای حاکم و مملکت و همچنین حقوق و امتیازاتی که وظیفه تامین آن حقوق بر عهده مدیران شهری، دولت یا به طورکلی قوای حاکم است. به مجموعه این حقوق و مسیولیتها حقوق شهروندی اطلاق میشود (فیضی و همکاران، .(1395شهروندی (و آشنایی با حقوق شهروندی) مقوله ای است که باید آموخته شود و این امر زمانی اتفاق میافتد که فرصتهای مناسب برای آن وجود داشته باشد (فتحی واجارگاه و همکاران، .(1391شکاف آموزش مدنی نشاندهنده تفاوت در فرصتهایی است که به دانش آموزان از پیشینه ها و پیش زمینه های مختلف (فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و...) ارایه میدهند تا حقوق شهروندی خود را یاد بگیرند و به آنها عمل کنند و شهروندانی باشند که ازلحاظ سیاسی آگاه و درگیر آن هستند. این شکاف از طریق سیاستهای آموزشی که معمولا0 بدون توجه به گروه های مستضعف و محروم و همچنین از طریق درک خود معلمان از دانش آموزان شان، ادامه مییابد (لوینسون1، 2010؛ کوهن2، .(2016

نویسندگان