درمان بی خویشتنی انسان معاصر از نگاه مولوی

سال انتشار: 1393
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 1,348

فایل این مقاله در 9 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

CONFIR01_216

تاریخ نمایه سازی: 14 مرداد 1394

چکیده مقاله:

انسان معاصر با وجود شناخت و تسلط بر طبیعت آنگونه که باید خود را نشناخته است . این بی خویشتنی عظمت انسانی را از یاد وی برده و باعث گردیده است جهان حقیر بر وجود او استیلا یابد . بی خویشتنی چه در بعد فردی، جه در بعد اجتماعی موضوع تازه ای نیست . در ادبیات کهن فارسی برخی اندیشمندان به این موضوع پرداخته، تلاش نموده اند با بیان نکاتی ظریف انسان را به شناختی رهنمون سازند تا با بهره گیری از این آموزه ها بر بی خویشتنی خویش درمان نهد . مولوی درصدر اندیشمندان خامل پیام عرفانی، در فرهنگ دیرین فارسی است که تامل در آثار او می تواند انسان را به انسانیت خویش نزدیک کند و این درد را درمان نماید . تلاش نگارندگان در این پژوهش بر آن قرار گرفته تا علاوه بر تبین و تحلیل مساله با بررسی آثار ملای رومی، درمانی بر آن بیابند . فرضیه اصلی بر این استوار است که میراث باستانی عرفان می توواند درمان گر دردهای روخی بشر امروزی باشد . این پزوهش به روش تحلیلی - توصیفی با بررسی منابع معتبر عرفانی، روانشناسی و جامعه شناختی انجام شده است . نتایج خاصل از پژوهش نشان می دهد که مولانا در شش دفتر مثنوی خود، بسان معلمی فرهیخته این مسئله را واکاوی نموده است و درباره ی از خود بیگانگی انسان در برابر پدیده های غفلت ساز و فریبای جهان مادی معنا پردازی کرده است .

نویسندگان

رمضان مجوزی

مدرس دانشگاه آزاد اسلامی واحد زابل، سیستان و بلوچستان،زابل،ایران (نویسنده مسول )

علی عابد کهخازاله

دانشجوی کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه سیستان و بلوچستان، زاهدان، ایران

مهناز رضایی کهخا

کارشناس مدیریت و برنامه ریزی آموزشی

فاطمه روزخوش

دانش آموخته زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد خاش، سیستان و بلوچستان،خاش،ایران