بررسی تاثیر الگوهای تربیتی مثنوی مولانا بر پایه روش استدلال اخلاقی و نظریه رشد - شناختی کلبرگ

پژوهش حاضر با اجرای روش های جدید به دنبال بهبود وضعیت کنونی و با هدف بررسی تاثیر الگوهای تربیتی متون ادب فازسی دوره متوسطه نظری و میزان تاثیرگذاری آن بر انتخاب درست روش زندگی و رشد قضاوت اخلاقی از نتایج به دست آمده از این متون ارزشمند صورت گرفته است. این پژوهش دارای سه مرحله تشخیص (کشف مسئله)، تغییر (حل مسئله) و ارزیابی می باشد. در اوایل مهر سال 90 با دانش اموزانی روبرو شدیم که با قضاوت های عجولانه خود را در هر مسئله ای صاحب نظر می دانستند از انجا که طبق نظریه رشد اخلاقی نهادینه کردن اخلاق باید از دوران کودکی و نوجوانی صورت گیرد راهکارهایی را مورد ارزیابی قرار دادیم. یکی از این راهکارها استفاده از داستان های پند آموز متون ادبیات فارسی است. برای اثبات این امر جلسه پرسش و پاسخی در گروه آزمایش تشکیل داده شد و با استفاده از روش مصاحبه میزان رشد قضاوت اخلاقی دانش اموزان بررسی گردید. در مرحله دوم برای گروه آزمایش داستان طوطی و بقال مثنوی به مباحثه گذاشته شد و استدلال دانش اموزان موافق و مخالف شنیده شد. در حالی که گروه گواه تنها روخوانی و معنی ابیات (روش سنتی) را دریافت کردند. سرانجام دو گروه توسط پرسشنامه سنجیده شدند. نتایج به دست آمده نشان داد گروه آزمایش در نمره شایستگی قضاوت اخلاقی و انتخاب برداشت صحیح به طور معناداری بالاتر از گروه گواه بودند به عبارت دیگر طبق نظریه رشد- شناختی که توسط پیاژه و کلبرگ مطرح گردیده است. روش مباحثه و استدلال اخلاقی روشی موثر و کاربردی در رشد برداشت های اخلاقی از داستان های پندآموز کتاب ادبیات فارسی دوره متوسطه می تواند در نظر گرفته شود.

کلیدواژه ها:

نظریه رشد- شناختی کلبرگ ، داستان طوطی و بقال ، پیش داوری ، استدلال اخلاقی