جامعه شبکهای و آینده قدرت در علوم اجتماعی

علوم اجتماعی را میتوان در زمره حوزههای تبیین رابطه قدرت و جامعه دانست. آنچه مانوئل کاستلز با عنوان جامعه شبکهای مطرح نموده، به عنوان واقعیت جدید تحول مفاهیم، گفتمان و قدرت در محیط اجتماعی محسوب میشود. به همین دلیل است که علوم اجتماعی در فضای پساگیدنز تحت تاثیر آرای نظریهپردازانی است که کنش خوشهای را با مؤلفههای جدید فضای شبکهای و حوزه مجازی پیوند دادهاند. واقعیت اندیشه گیدنز در تبیین قدرت را میتوان براساس نشانگان ساختاری فراموضوعی دانست. در این ارتباط، کاستلز تلاش دارد تا مفهوم جدیدی از قدرت را در حوزه علوم اجتماعی تبیین کند. جامعه شبکهای محور اصلی موجودیت خود را در نشانههای کنش تعاملی و قدرت نرم قرار داده است. تمامی نظریهپردازان قدرت با رویکرد فراساختاری کارکردی تلاش دارند تا تبیین جدیدی از معادله قدرت را ارائه دهند. نشانههای چنین فرایندی - را میتوان در تعامل فراگیر و سازنده بازیگران مشاهده کرد. هرگونه تعامل سازنده زمینه لازم برای گسترش الگوهای ارتباطی و همکاریجویانه سوژهها را در شرایط کنش خوشهای، فضای مجازی و الگوی ارتباط سازنده فراهم میسازد. واقعیت کنش راهبردی در جامعه شبکهای آن است که هویتها را بازتولید میکند. هویت بازتولید شده به گونه مرحلهای رادیکالیزه شده و زمینه لازم برای ظهور فرآیندهای بحرانساز را به وجود میآورد. مقاله حاضر، براساس نشانگان کاستلز و انعکاس آن در فضای اجتماعی کشورها قابلیت تبیین دارد

کلیدواژه ها:

جامعه شبکهای ، آینده قدرت ، کنش خوشهای ، هویت