تولستوی و داستایوفسکی ؛ رابطه بین مفهوم هنر و ادبیات رئالیستی روسیه

سال انتشار: 1397
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 758

فایل این مقاله در 6 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

ICRTE01_017

تاریخ نمایه سازی: 8 تیر 1398

چکیده مقاله:

هنر وسیله ارتباطی مشترک بین تمام جوامع جهانی بوده و در واقع زبانی متشکل از نشانه های نظام مند اجتماعی است که فارغ از زمان، مرزهای جغرافیایی، فرهنگ و تاریخ، سبب ارتباط و همبستگی می شود. به عقیده تولستوی، هنر بقدری برای بشریت مهم و ضروری است که بخاطر آن می توان، نه فقط از لحاظ کار و حیات انسانی، بلکه از نظر سعادتی که هنر برای آن ساخته شده است، قربانی داد. شاید بتوان هنر را یک بازی جمعی درنظر گرفت که قواعد آن در همه جای دنیا پذیرفته شده است. در واقع هنر، واقعیت را زیباتر نشان میدهد، همانطور که به عقیده داستایوفسکی در هنر نمی توان از اغراق پرهیز کرد، برای اینکه چیزی را قابل نمایش کنیم، باید در ظاهر قدیمی آن تغییر ایجاد کرد، از طرفی هنر راهی است برای گریز از واقعیت. از نظر رئالیست ها، انسان به دور از جامعه پیرامون و بدون در نظر گرفتن فضای اجتماعی که در آن به سر می برد، قابل تصور نیست. ماهیت متعالی هنر، مبتنی بر مجاورت هنر و حقیقت است. ادبیات رئالیستی و هنر شگرف نهفته در آثار تولستوی و داستایوفسکی، از مرزهای زمانی و مکانی فراتر رفته و آنها را به گنجینه ای بدل می کند که برای مخاطبانش در سراسر دنیا و آیندگان هم پذیرفتنی و قابل درک است. داستایوفسکی هویت روسی را جهان شمول و آن را مبتنی بر درک و شناخت ویژگی های ملی سرزمین های دیگر می دانست.

نویسندگان

شبنم ادیبی سده

گروه زمین شناسی، دانشکده علوم پایه، دانشگاه شهید باهنر، کرمان، ایران