جایگاه طبیعت در اشعار سهراب سپهری

سال انتشار: 1383
نوع سند: مقاله ژورنالی
زبان: فارسی
مشاهده: 1,704

فایل این مقاله در 5 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

JR_BAGH-1-2_005

تاریخ نمایه سازی: 24 مهر 1393

چکیده مقاله:

سپهری هرچه در کشف و شهود خود پیبش می رود ، طبیعت برای وی عظیم تر و بزرگتر می گردد چنانچه منظومه های پایانی وی پر است از تصویرهای تازه ، گرایش ، ستایش ، احترام و پرشدن از طبیعت . اما در شعرهای دوره اول ، طبیعت بکلی غایب است . شاعری که بعدها می گوید صدای پر بلدرچین را ، رنگ های شکم هوبره را ، اثر پای بزکوهی را می شناسد و خوب می داند ریواس کجا می روید. کبک کی می خواند ، باز کی می میرد در سراسر مجموعه خوابها حتی از یک پرنده یا گیاه نام نمی برد. تنها پرنده ای که در این مجموعه است مرغ افسانه و تنها گیاه گل نیلوفر است که آن هم گیاه واقعی نیست . او پله های عرفان را با گذر از طبیعت طی می کند. خدای او لای شب بوها است پای آن کاج بلند ، روی آگاهی آب . روی قانون گیاه . از این رو هر چه مراحل بالاتری از عرفان را طی می کند، قداست طبیعت برای او بیشتر می گردد. تا جایی که طبیعت برای او آیه ای می گردد از پروردگار.

نویسندگان

سیده ندا قاضی زاده

کارشناسی ارشد معماری ، دانشجوی کارشناسی ارشد منظر