تاملی در تمامی یا ناتمامی مثنوی مولوی

سال انتشار: 1393
نوع سند: مقاله ژورنالی
زبان: فارسی
مشاهده: 332

فایل این مقاله در 44 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

JR_JMLK-6-10_003

تاریخ نمایه سازی: 21 خرداد 1398

چکیده مقاله:

  مثنوی شریف مولوی یکی­از راز­آمیزترین آثار عرفانی- ادبی برجای ما­نده از بشریت است که قرن­هاست ذهن، فکر و روح مشتاقان را به خود مشغول ساخته و هنوز کسی نتوانسته است آن­چنان که باید به ژرفنای­این­اقیانوس بیکران دست یازد . یکی ­ازاسرار این­اثر گران­قدر، بحث تمامی یا ناتما­می­آن در حیات مولاناست.   عده­ای بر این باورند که کهولت سن، بیماری و رحلت مولانا موجب شد تا مثنوی، خاصه، آخرین قصه­ی آن؛ یعنی قصه­ی ذات­الصور، ناتمام باقی بماند­. برخی نیز معتقدند که مولانا سال ها پیش از آن که از دار دنیا برود مثنوی را به پایان رسانده بود و هیچ بحثی را ناتمام با­قی نگذا­شت .   نگارندگان این مقاله، تلاش کرده­اند با ذکر شواهد تاریخی محکم و واکاوی حوزه­ی اندیشگی مولانا و نیز به مدد مثنوی و ذکر مولفه های عرفانی و فلسفی، این مسئله را از زوایای گوناگون، مورد بررسی قرار دهند.   نتایج این­ پژوهش، که به شیوه­ی تحلیل محتوا انجام شده­است،­ نشان می­دهد که اتمام مثنوی­ نه تنها درزمان حیات مولانا صورت گرفته­است، بلکه شخص وی برکتابت و نسخت آن نظارت داشته و نیز قصه­ی ذات الصور در آن ناتمام نمانده است؛ زیرا این داستان درواقع سرگذشت سلوک عارفانه­ی سالکان و معرفت­جویانی­است که ماجرای عشق­شان با معشوق، نه آغازی دارد و نه فرجامی.

کلیدواژه ها:

واژه های کلیدی: مولانا ، پایان مثنوی ، دفترششم ، قصه ی ذات الصور ، داستان شهزادگان ، دزهوش ربا

نویسندگان

علی قبادی کیا

دانشجوی کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه بیرجند

محمد بهنام فر

دانشیار زبان وادبیات فارسی دانشگاه بیرجند