ساختارگرایی و مساله ی معنا در علوم انسانی
محل انتشار: فصلنامه سیاست، دوره: 2، شماره: 5
سال انتشار: 1394
نوع سند: مقاله ژورنالی
زبان: فارسی
مشاهده: 295
فایل این مقاله در 13 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد
- صدور گواهی نمایه سازی
- من نویسنده این مقاله هستم
استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:
شناسه ملی سند علمی:
JR_JPOL-2-5_001
تاریخ نمایه سازی: 6 آذر 1397
چکیده مقاله:
شاید یکی از مهم ترین پرسش های پیشاروی متفکران علوم انسانی به ویژه علوم اجتماعی در سده ی گذشتهبه مساله ی معنا و رابطه ی آن با ساختار مربوط می شود: وقتی ما با گزاره ای، جمله ای یا گفتاری در یک متن یا گفتمانیاجتماعی روبه رو می شویم، آن چه معنایی می دهد یا می تواند داشته باشد رابطه ساختار با معنا چیست آیا امکانرسیدن به معنای نهایی وجود دارد در این میان، هر یک از نحله های فکری مختلف به فراخور حال خود به بحثپرداخته اند. هرمنوتیسین ها، پدیدارشناسان، اگزیستانسیالیست ها، پوزیتیویست ها، پست مدرن ها و جز آن. با این حال،شاید مکتبی که بیش از همه در این زمینه به تعمق و تامل پرداخته است، ساختارگرایی باشد. این مکتب با تلاش برایفهم و تعیین ساختار نهایی کوشید معنا را در چارچوبی غیر تاریخی قرار نماید. مقاله ی حاضر می کوشد با تمرکز برمفاهیم اصلی این مکتب فکری، به بررسی انتقادی رویکرد این مکتب به مساله ی معنا بپردازد و نشان دهد کهساختارگرایی در مقام یک روش تا چه حد توانسته است پاسخگوی معضلات روشی موجود در علوم انسانی باشد.
نویسندگان
علی اردستانی
استادیار دانشکده علوم انسانی دانشگاه سمنان