مشکل کامو و سارتر از تفسیر معنی داری جهان و زندگی و پاسخ عارفان مسلمان همانند مولانا

سال انتشار: 1388
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 1,617

نسخه کامل این مقاله ارائه نشده است و در دسترس نمی باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

MANADARI01_032

تاریخ نمایه سازی: 25 بهمن 1387

چکیده مقاله:

آلبرکامو داستان نویس و اندیشمند فرانسوی – الجزائری با اندیشیدن در حوزه فلسفه وجوی انسان، مهمترین پرسش فلسفه های وجودی را پاسخ دادن به سوال «آیا زندگی ارزش زیستن را دارد یا نه؟» قرار می دهد، به گمان او رنج و شادی، آزادی و انتخاب، اراده و بسط وجود، خوشبختی و بدفرجامی همگی موضوعاتی هستند فرع بر پاسخ به ارزش زندگی، چرا که اگر زندگی ارزش زیستن و اندیشه باشد، هیچ راهی در برابر انسان نخواهد بود جز خودکشی! این جدی ترین مسأله فلسفی است و ارتباط تنگاتنگی با مفاهیم خدا و متافیزیک دارد، چون اخلاق، امید و کامیابی همه با پاسخ به عدم ضرورت خودکشی معنی می یابند. عصیان نیز تنها دستاویز پاسخگویی خواهد شد. سارتر نیز به عنوان اندیشمندی که به اصالت وجود انسان معتقد است و نقش اراده را در برابر تقدیر و سلطه عمل لَحث یا سلطه بی چون و چرای ماده، بویژه ماده ای که بر روی آن کار صورت گرفته می ستاید و آن را کلیدی ترین دستاویز رهایی از بیهودگی و پوچی بویژه در روابط اجتماعی می شمرد، با وجود این در آثاری چون تهوع به نوعی پوچی در می افتد که نمی تواند درمانگر از خود جداشدگی یا از خود بیگانگی باشد، نوشتار حاضر پرسشهای اساسی این دو متفکر را به چالش می کشد و جدی ترین سوالهای ایشان را در حوزه معنی داری زندگی از چشم انداز عارفان مسلمان بویژه مولانا به پاسخ می نشیند.

نویسندگان

محمدرضا نصر اصفهانی

عضو هیات علمی گروه ادبیات دانشگاه اصفهان