وکالت بلا عزل

این مقاله در رابطه با اثر فقهی و حقوقی شرط عدم عزل یا شرط وکالت در عقد لازم می باشد.در حال حاضر با اینکه وکالت بلاعزل در بیشتر موارد گره های حقوقی پاره ای از اشخاص را میگشاید و استفاده های به جا و مناسب از آن به پیروی از قانونمدنی به صورت شرط ضمن عقد معمول و متداول است اما در برخی موارد بعضی از فرصت طلبها سو استفاده های ازآنمینمایند؛گرفتاریها اغلب ناشی از عدم توجه کافی به مفاد قانون و برداشت ها و تغییرهای شخصی است ؛لاکن گاهی با علم وآگاهی از آن به عنوان سرپوشی برای سایر معاملات استفاده میشود.این مقاله از دو بخش تشکیل شده که در بخش اول مبانیفقهی و حقوقی وکالت بلاعزل رامطاله میکنیم و در بخش دوم صورتهای مختلف توافق موکل و وکیل را بیان مینمایم و درنتیجه باید گفت که مقتضای وکالت تفویض اذن واعطای نیابت است بنابراین موکل حق عزل وکیل حق استعفاداردمگراینکهصاحب حق آن رابطورصریح ازخودسلب کرده باشددرصورت تردیداصل عدم سلب واسقاط حق فسخ وبقاآن است درصورتشک یاسکوت طرفین حق عزل وحق استعفاباقی است مگراینکه مدعی : خلاف آن راثابت نماید.وهمچنینشرط وکالت وشرط عدم عزل اگربه صورت شرط فعل واقع شوندوکالت بلاعزل محسوب نمی شوند بلکه شرط عدم عزلواسقاط حق عزل لازم به صورت شرط نتیجه ازمصداق های بارزوکالت بلاعزل بشمارمی روند.