اکبرنامه ابوالفضل علامی، اوج ادبیات تاریخ نگاری هند اسلامی

سال انتشار: 1389
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 2,512

فایل این مقاله در 11 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

NCPLIR01_193

تاریخ نمایه سازی: 20 آبان 1391

چکیده مقاله:

رموز دین اسلام اگرچه با زبان عربی سازگاری بیشتری دارد اما در رابطه با زبان فارسی به شبه قاره هند راه پیدا کرد و ادبیات اسلامی بر عرشه سفینه زبان فارسی به اقیانوس هند راه یافت سلاطین مسلمان هند که با فرهنگ و ادب ایرانی تربیت یافته بودند ملجاء و پناهگاه همه مهاجرانی شدند که یا به سودای آزادگی و یا فرار از جنگها و گرفتاریهای خراسان و ماوراءالنهر بدان دیار پناه بردند. این مهاجران اگر شاعر و نویسنده بودند محیط مساعدی برای پرورش فکر و اندیشه خود یافتند و اگر سپاهی و لشکری بودند جزء صاحب منصبان شدند. اولین دسته های مسلمان ایرانی که به هندمهاجرت کردند صوفیان و تنزیه گرایان اسماعیلی بودند. داعیان اسماعیلی از حدود 270 هجری به بعد از یمن وارد سند شدند از میان اسماعیلیان شرق عالم اسلام عده ای نیز راهی مناطق دور دست تر شدند که به سند و پنجاب میرسید. هنگامی که در اواخر دوره سامانیان و در دوره اقتدار غزنویان بر اسماعیلیان سخت گرفتند، آنها نیز با ادب و فرهنگ ایرانی وارد هند شدند. به هر حال حاکمیت رسمی اسماعیلیان به مرکزیتمولتان در سال 370 هجری شروع شد تا اینکه در اوایل قرن پنجم محمود، مولتان راتصرف و اسماعیلیان را پراکنده ساخت. اگرچه از نظر سیاسی غزنویان جای اسماعیلیان را بر پنجاب و سند گرفتند اما از نظر فرهنگی استمرار وضع پیشین بود. جالب اینکه در همه خاندان های حکومت گر هند اسلامی از قرن پنجم تا سیزدهم یعنی در یک دوره نهصد ساله زبان اداری، سیاسی، فرهنگی و مذهبی و زبان کتابت همگی زبان فارسی بوده است. به انصاف باید گفت در این دوره مدید کتب مذهبی بسیاری به زبان عربی نگاشته شده که اغلب مورد استفاده خواص و علمای مذهبی بوده است. فرهنگ ایرانی و زبان و ادب فارسی عناصرچهارگانه قوام پادشاهی یعنی شاعران، حکیمان،دبیران و ستاره شناسان را موجودیت بخشید. در همین دوره اول غزنوی است که عارف بزرگ شیخ علی هجویری در سال 431 هجری به لاهور آمد و کشف المحجوب یعنی اولین کتاب فارسی را درباره تصوف نگاشت. در دوره دوم حکومت غزنوی که پس از روی کار آمدن مودودبن مسعود شروع شد بازار فرهنگ و ادب فارسی در هند گرم و گیراتر گردید چنانکه هم عبدالله بن روزبه نُکتی لاهوری نکات لطیف و دقیق در شعر فارسی وارد کرد و هم شاعر پر آوازه ابوالفرج رونی با قصاید و غزلیات شور انگیز خود پایه های شعر فارسی را در شبه قاره مستحکم نمود و از همه مهمتر مسعود سعد سلمان شاعر آزاده ای که بخش بزرگی از عمر خود را در زندان گذرانید. به هر حال در قرن ششم لاهور، مولتان و اوچه سه مرکز نشر ادبیات فارسی بوده اند چنانکه در قرن هفتم دهلی نیز به آنان اضافه شد. پس از تصرف هند به دست غوریان، قطب الدین ایبک نایب السلطنه هند ابتدا لاهور و سپس دهلی را به پایتختی برگزید. دربار قطب الدین علاوه بر عارف بزرگی چون قطب الدین بختیار کاکی از تاج الدین حسن نظامی نیشابوری نیز بهره برد. کسی که اثر تاریخی وی بنام تاج المآثر مشهور است. در دوره ناصر الدین قباچه علاوه بر لباب الالباب محمد عوفی، فتح نامه سند یا چچ نامه محمدبن علی کوفی نیز نگارش یافت. در دوره التتمش که هم میراث بر سیاسی قطب الدین ایبک بود و هم قباچه و یلدوز را از صحنه سیاسی خارج کرد مسلمانان هند هم از ارشاد عارفان فرهیخته چون خواجه معین الدین چشتی و شیخ بهاءالدین زکریا مولتانی بهره بردند و هم اثر جالب و خواندنی نورالدین فرزند عوفی بنام جوامع الحکایات و لوامع الروایات که از دوره قباچه شروع شده بود تکمیل گردید. در این دوره بود که عبدالملک عصامی، فتوح السلاطین را به نظم ارائه کرد. از دیگر سرایندگان این دوره باید از فضلی بخارایی، فضلی مولتانی و فخرالدین عراقی نام برد. به هر حال قرن هفتم و هشتم با تاسیس سلسله های قوی گسترش زبان و ادبیات فارسی بیش از پیش رونق گرفت و کار تاریخ نویسی بر روی انبوهی از اطلاعات ادبی سامانی تازه یافت چنانکه منهاج سراج اثر بزرگ و ماندنی خود را به نام طبقات ناصری را در اواسط قرن هفتم و ضیاءالدین برنی و شمس الدین سراج عفیف کار بزرگ خود را تحت عنوان تاریخ فیروز شاهی در اواسط قرن هشتم و اوایل قرن نهم ارائه دادند. بعدا تاریخ مبارک شاهی در اواسط قرن نهم توسط یحیی بن احمد سر هندی ارائه گردید که همه اینها راه را برای تاریخ نویسی قرن دهم و یازدهم هموار کرد. در نیمه اول قرن دهم هند توسط بابر فتح گردید و پس از وی فرزندش همایون با همه گرفتاریها توانست حکومت تازه تاسیس مغولان هند را حفظ کند. جاذبیت اقتدارگرایانه سلطنت اکبر فرزند همایون نه تنها در شکل اقتدار نظامی و سیاسی باید شکل می گرفت بلکه لازم بود از نظر فرهنگی نیز این جاذبیت به وجود آید. اکبر به درستی دریافته بود که باید میان جامعه چند فرهنگی هند و صحنه سیاسی رابطه ای صمیمی به وجود آورد. با این مقدمه است که در مییابیم ابولفضل با مهارت سیاسی و فرهنگی خود توانست این بخش از نظریه جاذبیت قدرت را برای اکبر مهیا سازد. اکبر پس از چندین سال مصاحبت با ابوالفضل دریافت که وی توانایی نگارش یک واقعه نگاری ماندگار را دارد و در واقع به دستور خود اکبر در سال 993 /1585 ابوالفضل مامور نوشتن تاریخی شد که ازهمان ابتدا یا بعدا اکبرنامه نام گرفت. این فرمان اکبر البته اولین سفارش برای تدوین این چنین اثر ی نبود زیرا قبل از آن اکبر دستور نوشتن تاریخی جامع که از همان ابتدا تاریخ الفی نام گرفت داده بود. برای جمعآوری و مرتب کردن اطلاعات و ثبت و ضبط شنیده ها دبیرخانه ای تشکیل شد. از این رو هنگامی که اطلاعات لازم جمع آوری گردید ابوالفضل با اطمینان با پردازش و روشمند کردن مطالب دست به نگارش زد. ابوالفضل صرفا یک مورخ نبود بلکه با پیرایش زبان فارسی از نظر ادبی فن خاصی ابداع کرد. چنانکه از نظر سیاسی و مذهبی نیز دارای اندیشه های ویژهی خویش بود. تاریخ از نظر ابوالفضل تنها بازگویی آنچه که روی داده بود نبود،بلکه او در این بازخوانی به عنوان یک محقق غیر جزمی و یک فیلسوف فرهیخته ماهرانه آرزوهای روشنگری خود را در بطن یک طرح تاریخی-فلسفی سامان داد.بدون شک ابوالفضل در نظر داشت در تاریخ خود به این پرسش اساسی که دلایل عدم تفاهم و منازعات مذهبی در هند چیست نیز پاسخ دهد. او می گوید: از دیرباز در چون چرا بستگی پذیرفت و پرسش و پژوهش را پیشرو کفر پنداشتند.هر چه از پدر و استاد و خویش و آشنا و همسایه برگرفتند آن را سرمایه رضامندی ایزدی انگارند و مخالف را به الحاد و زندقه نامزد گردانند. نوشته های تاریخی ابوالفضل به دورهی مغولان کبیر و به ویژه اکبر اختصاص می یابد،درست همانند کسی که یک بنای یاد بود برای پادشاه همیشه جاویدان می سازد. او میگوید :لیکن چون از کارنامه های حیرت افزا دفترها برسازند و بر مفاتیح روزگار بر نویسند هر آینهدست انقلاب کمتر بدان رسد و سالهای دراز نشان پایداری گیرد. از این رو ابوالفضل که سر در هوای تازهای داشت از اینکه راه کوبیده شده ای را بپیماید سخت پرهیز می کرد او میگوید: خاصه از شنودن دیو افسانه های کهن برکناره زیستن و نقد حال به نسیه های فرسوده دادن، زیان سترگ اندیشیدی. در آن فروغ شناسایی، کاخستان نقل،خراب در نظر آمد و فراخنای تاریخ سزاوار جولان گاه فارسان حقیقت، چه که شایسته نگاه سعادت گزینان عالم صورت نمی نمود. هنگامی که ابوالفضل نوشتن تاریخ دوره اکبر را تقبل کرد سخت مشتاق بود که یک دست مایه تازه را با یکهنرمندی ادیبانه تلفیق کند.او بر روی اکبر نامه هفت سال شب و روز کار کرد و برای به انجام رسانیدن این کار سترگ با دبیرخانه ای که مسئول جمع آوری و مرتب کردن اطلاعات بود همکاری تنگاتنگی داشت او میگوید: گوناکون رنج برکشید و فراوان کوشش به کار رفت تا این نوش داروی مزاج عالم، تریاق مسمومات عشرت و غم سرآغاز شد. تیره شبها به بامداد آمد و دراز روزها به شام گرایید که این کان اکلیل سعادت ابدی و گوهر دریای اورنگ سرمدی بر ملا افتاد. ابوالفضل کار خود را پنج بار باز خوانی و ویراستاری کرد تا حد اکثر دقت خود را در انتخاب کلمات و ارائه اثر نشان دهد از این روست که اکبرنامه پر محتوا، روشمند و سنگین ارائه شده است. این مجموعه بهم پیوسته ی محققانه ای که توسط ابوالفضل شکل گرفت اگرچه دست اول بود اما تنها بخشی از چهره واقعی دوره اکبر را نشان میدهد. شاید بتوان گفت ادبیات نوشتاری به خصوصی که ابوالفضل عرضه کرد گرچه نشان از هژمونی فکری و توان ادبی وی دارد اما به هر حال یک نوع سرپوش برای گریز از حقیقت ماجرا نیز بود.

کلیدواژه ها:

نویسندگان

حسین رئیس السادات

عضو هیات علمی دانشگاه بیرجند