بررسی اثربخشی تدریس به روش مغز محور بر میزان تفکر انتقادی در دانش آموزان

پرورش مهارت های فکری همیشه مسیله پیچیده ای در آموزش بوده و امروزه خصوصا در مدارس کارآفرین حالت جدی تری به خود گرفته است. زیرا روش های متداول آموزشی از جمله سخنرانی که به عنوان روش غالب در نظام آموزش عالی به کار می رود، سبب گسترش سبک انفعالی می شود که مطابق آن تفکر انتقادی به معنای واقعی نادیده گرفته می شود. مطالعه حاضر به منظور ارزیابی تاثیرالگوی یادگیری مغز محور در درس علوم تجربی بر میزان تفکر انتقادی در مدارس کارآفرین صورت پذیرفت. مطالعه به روش شبه تجربی انجام شد. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان پایه هفتم متوسطه اول به تعداد 314 نفر بود که در سال تحصیلی 1396 در منطقه بیستون مشغول به تحصیل بودند.نمونه آماری شامل دو کلاس 25 نفره از دانش آموزان دختر پایه هفتم دوره متوسطه اول صدیقه کبری(س) و سمیه منطقه بیستون که از بین تمام مدارس متوسطه اول دخترانه منطقه که شامل 18 آموزشگاه بود که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده بودند. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از روش ها و تکنیک های آمار توصیفی و استنباطی مختلف از جمله روش های آماری میانگین، انحراف استاندارد و تحلیل کواریانس استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده های حاصل در قالب آزمون تحلیل کواریانس نشان داد که کاربرد الگوی یادگیری مغزمحور بر میزان تفکر انتقادی در دانش آموزان مورد مطالعه مورد تایید قرار گرفت. یافته های پژوهش نشان داد بین گروه آزمایش و کنترل در پس آزمون، تفاوت معنی دار یافت شد(p=0.001). همچنین بین گروه ها در تفکر انتقادی در کل خرده مقیاس های تفکر انتقادی تفاوت معنی دار یافت شد (p<0/05).

کلیدواژه ها:

یادگیری مغز محور ، تفکر انتقادی ، علوم تجربی ، مدارس کارآفرین ، دانش آموزان