CIVILICA We Respect the Science
(ناشر تخصصی کنفرانسهای کشور / شماره مجوز انتشارات از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی: ۸۹۷۱)

نقش علوم انسانی و رشته های آن در ارتقاء فرهنگی و اجتماعی جامعه

عنوان مقاله: نقش علوم انسانی و رشته های آن در ارتقاء فرهنگی و اجتماعی جامعه
شناسه ملی مقاله: SOCIALSCIENCECONF01_022
منتشر شده در کنگره ملی علوم انسانی در سال 1385
مشخصات نویسندگان مقاله:

سید هاشم گلستانی - عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد خوراسگان

خلاصه مقاله:
علم نه تنها درباره جهان و طبیعت و پدیده های آن بحث و تحقیق می کند، بلکه درباه انسان که خود فاعل شناسائی است به تحقیق می پردازد و علومی که عهده دار پژوهش و کاوش در احوال درونی و حیات معنوی و اجتماعی و رفتاری او هستند علوم انسانی به شمار می روند. چنانچه با معیار دانشمندان پیشین سنجیده شود شرافت و فضیلت هر علمی به موضوع آن است. بدیهی است با این معیار علوم انسانی اشرف برعلوم تجربی و ریاضی است و چنانچه با معیارهای دنیای امروز بسنجیم، این همه پیشرفت های علمی سرعت و شتاب و رفاه مادی بشر را تأمین کرده اما در برابر آن پریشانی و آشفتگی روانی را به بار آورده است و چاره آن احیای علوم انسانی به معنای عام و فلسفه و عرفان و ادبیات به معنای خاص آن است. اینکه علم به تنهائی قادر به نیک بختی آدمی نیست، امروزه دیگر امری آشکار و غیر قابل تردید است و تجربه بشری بطلان علم گرائی قرن هفدهم میلادی را به عنوان تنها ضامن سعادت بشری مدلل داشته است. هر چند پیشرفت بشر در علم و صنعت و فناوری دستاوردهای فراوانی داشته اما فاجعه روزگار ما همین رشد غول آسای علم و تهی شدن از معنویت و ارزش های انسانی است. از این رو اریک فروم دانشمند امریکائی از بحران هویت در جامعه غرب سخن می گوید که در آن انسان ها در طلب اشیاء و ضمن کار با ماشین و ابزارها خود تبدیل به شیئی شده اند و خود حقیقی و معنوی آنها که اساسش بر بودن است به من نفسانی علاقه مند به داشتن تبدیل شده است. رهائی از خود بیگانگی، بحران هویت پریشانی و درماندگی بشر جز از راه باز گشت به ارزش های انسانی و احیای علوم انسانی میسر نیست و نومیدی بشر امروزی و اینکه انسان امروزی چهره ای سرد و گرفته دارد شکفتگی و شادی و شعفی در او نیست، شوق و امیدی به زندگی ندارد و علت بخش عمده ای از آن زندگی ماشینی، اکتفا کردن به علم و صنعت و تهی شدن از اخلاق و معنویت و عرفان وفلسفه و هنر و تاریخ و فرهنگ خویش است که این همه در علوم انسانی دست یافتنی است. علم زدگی بشر امروزی سبب شده است که هوش جای خرد و دانش جای بینش و دانائی را بگیرد و بی هویتی،احساس تنهائی، و بیهودگی زندگی به دلیل نبودن معنا و معنویت و پشتوانه های روحی، نگون بختی و پریشانی احوال را سبب شود. زیرا ثمره علم افزون طلبی، سود جوئی و خود خرابی بوده است. تغییرات بیرونی به دلیل دانش و ابزارها به سرعت پدید آمده، اما تغییرات درونی رخ نداده از این رو تزلزل و گسیختگی خانواده و جامعه را به بار آورده است.در بررسی علوم انسانی پژوهش پیرامون چند مسئله ضروری است: اول، تعیین جایگاه علوم انسانی در بین دانش های گوناگون دوم، جایگاه علوم انسانی سنتی، همچون کلام و فلسفه و عرفان و ادبیات که با رو شهای تجربی و علمی علوم انسانی روز همچون روان شناسی و جامعه شناسی اختلاف دارد کجاست؟ و آیا این دانش ها به نیازهای جامعه امروزی پاسخ های مطلوب را می دهد؟ سوم اینکه علوم انسانی به چه کار می آید و چه بهره ها می توان از آن برد و در شکل گیری و ساختار اجتماعی و فرهنگی ما چه نقشی دارد ؟ این مقاله بر آن است که پاسخ مناسبی به سؤال اخیر بدهد و سودمندی و ضرورت علوم انسانی را در دنیای امروز تبیین نماید.

کلمات کلیدی:
علوم انسانی، ارتقاء اجتماعی، روش های تجربی، ارتقاء فرهنگی

صفحه اختصاصی مقاله و دریافت فایل کامل: https://civilica.com/doc/100579/