کرامت انسانی در معنای عام در قرآن کریم و سیره معصومین(علیه السلام)

17 اردیبهشت 1403 - خواندن 12 دقیقه - 62 بازدید

کرامت انسانی به معنای اعم:
شاخص ترین آیه برای پیگیری موضوع کرامت انسان، آی از آیات قرآن کریم که می فرماید: «ولقد کرمنا بنی آدم وحملناهم فی البر والبحر ورزقناهم من الطیبات وفضلناهم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلا(قرآن،اسراء:70): ما آدمیزادگان را گرامی داشتیم و آنها را در خشکی و دریا (بر مرکب های راهوار) حمل کردیم و از انواع روزی های پاکیزه به آنان روزی دادیم و آنها را بر بسیاری از موجوداتی که خلق کردهایم، برتری بخشیدیم».
این آیه بیانگر نگاه اصلی قرآن به انسان است و در آن سخن از آفرینش انسان و امتیاز او بر دیگر موجودات است. آیه آشکارا بیان می کند که کرامت، موهبتی الهی برای انسان است که او را از دیگر موجودات متمایز نموده است و مایه برتری او نسبت به دیگران می باشد.
از آنجا که یکی از طرق تربیت و هدایت، همان اعطای شخصیت به افراد است، قرآن مجید به دنبال بحث هایی که درباره مشرکان و منحرفان در آیات گذشته داشت، در اینجا به بیان شخصیت والا و ارزشمند بشر و مواهب الهی نسبت به او می پردازد، تا با توجه به این ارزش فوق العاده به آسانی گوهر خود را نیالاید و خویش را به بهای ناچیزی نفروشد، می فرماید: «و ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم» (و لقد کرمنا بنی آدم).(قرآن،اسراء:70)
سپس به سه قسمت از مواهب الهی، نسبت به انسان ها اشاره کرده، می گوید:
«و ما آنها را (با مرکب های مختلفی که در اختیارشان قرار داده ایم) در خشکی و دریا حمل کردیم» (و حملناهم فی البر و البحر). (قرآن،اسراء:70)
دیگر این که: «آنها را از طیبات روزی دادیم» (و رزقناهم من الطیبات). (قرآن،اسراء:70)
سوم این که: «ما آنها را بر بسیاری از مخلوقات خود فضیلت و برتری دادیم» (و فضلناهم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلا). (قرآن،اسراء:70)
چرا انسان برترین مخلوق خداست؟ پاسخ این سوال چندان پیچیده نیست، زیرا می دانیم تنها موجودی که از نیروهای مختلف، مادی و معنوی، جسمانی و روحانی تشکیل شده، و در لابلای تضادها می تواند پرورش پیدا کند، و استعداد تکامل و پیشروی نامحدود دارد، انسان است.
حدیث معروفی که از امیر مومنان علی علیه السلام نقل شده نیز شاهد روشنی بر این مدعاست، آنجا که می فرماید: «خداوند خلق عالم را بر سه گونه آفرید: فرشتگان و حیوانات و انسان، فرشتگان عقل دارند بدون شهوت و غضب، حیوانات مجموعه ای از شهوت و غضبند و عقل ندارند، اما انسان مجموعه ای است از هر دو تا کدامین غالب آید، اگر عقل او بر شهوتش غالب شود، از فرشتگان برتر است و اگر شهوتش بر عقلش چیره گردد، از حیوانات پست تر».(الشیخ حر العاملی،1367، ج13: 209)
دیدگاه مرحوم علامه طباطبائی(ره) درباره اینکه مقصود از این کرامت چیست و شامل کدام یک از انسان ها می شود، حایز اهمیت و برای بحث مورد نظر بسیار راهگشاست. مقصود از آیه، بیان حال همه انسان ها با قطع نظر از کرامت الهی و قرب و فضیلت روحی خاص برای پارهای از افراد است. (طباطبائی، 1367، ج13: 156(
پس این کلام شامل مشرکان، کافران و فاسقان هم می شود وگرنه مفهوم امتنان و عتاب تحقق پیدا نمی کند. بنابراین، مقصود از تکریم، تخصیص یافتن چیزی است که به وی (انسان) اختصاص یافته است و در غیر آن یافت نمی شود. )سلطانی، 1387: 30 ؛ نیز برای آگاهی بیشتر در این باره، ر.ک؛ جوادی آملی، 1372: 2221 و رحمانی زروندی، 1389: 5235(
استاد جعفری نیز ذیل این آیه چنین نگاشته است: «این آیه با کمال صراحت اثبات میکند که خداوند متعال فرزندان آدم را ذاتا مورد تکریم و آنان را بر مقداری فراوان از کائنات برتری داده است. به همین دلیل، قاطع و صریح، افراد انسانی باید این کرامت و حیثیت را برای همدیگر به عنوان یک حق بشناسند و خود را برابر آن حق مکلف ببینند.(جعفری، 1389، 80)
آیه سیزدهم سوره مبارکه حجرات چنین می فرماید: یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر وانثی وجعلناکم شعوبا وقبائل لتعارفوا ان اکرمکم عند الله اتقاکم ان الله علیم خبیر.(قرآن،حجرات:13) ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و ملت ها و قبیله ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید. بی تردید گرامی ترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شماست. یقینا خدا دانا و آگاه است.
بعضی مفسران این آیه را مرتبط با آیات قبل دانسته و گفته اند: چون مسخره و غیبت کردن، برخاسته از روحیه ی خودبرتربینی و تحقیر دیگران است، این آیه می فرماید: ملاک برتری و کرامت، تقواست، نه جنس و نژاد.(ناصر مکارم شیرازی، 1380)
دراین آیه به سه اصل مهم اشاره شده است: اصل مساوات در آفرینش زن و مرد، اصل تفاوت در ویژگی های بشری و اصل این که تقوا ملاک برتری است. البته در آیات دیگر قرآن، ملاک هایی از قبیل علم، سابقه، امانت، توانایی و هجرت نیز به چشم می خورد.
1. مرد یا زن بودن، یا از فلان قبیله وقوم بودن، ملاک افتخار نیست که اینها کار خداوند است. «خلقنا، جعلنا»(قرآن،حجرات:13)
2. تفاوت هایی که در شکل و قیافه و نژاد انسان ها دیده می شود، حکیمانه و برای شناسائی یکدیگر است، نه برای تفاخر. «لتعارفوا»(قرآن،حجرات:13)
3. کرامت در نزد مردم زودگذر است، کسب کرامت در نزد خداوند مهم است.«اکرمکم عند الله»(قرآن،حجرات:13)
4. قرآن، تمام تبعیض های نژادی، حزبی، قومی، قبیله ای، اقلیمی، اقتصادی، فکری، فرهنگی، اجتماعی و نظامی را مردود می شمارد و ملاک فضیلت را تقوا می داند. «ان اکرمکم عند الله اتقاکم»(قرآن،حجرات:13)
5. برتری جویی، در فطرت انسان است و اسلام مسیر این خواسته ی فطری را تقوا قرار داده است. «ان اکرمکم عند الله اتقاکم»(قرآن،حجرات:13)
6. ادعای تقوا و تظاهر به آن نکنیم که خدا همه را خوب می شناسد. «علیم خبیر»(قرائتی، 1356)
در آیات گذشته روی سخن به مومنان بود و مسائل متعددی که یک «جامعه مومن» را با خطر روبرو می سازد بازگو کرد و از آن نهی فرمود.
در حالی که در آیه مورد بحث مخاطب کل جامعه انسانی است و مهمترین اصلی را که ضامن نظم و ثبات است بیان می کند، و میزان واقعی ارزش های انسانی را در برابر ارزش های کاذب و دروغین مشخص می سازد.
می فرماید: «ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم، و شما را تیره ها و قبیله ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید» اینها ملاک امتیاز نیست (یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا). (قرآن،حجرات:13)
منظور از آفرینش مردم از یک مرد و زن همان بازگشت نسب انسانها به «آدم» و «حوا» است، بنابراین چون همه از ریشه واحدی هستند معنی ندارد که از نظر نسب و قبیله بر یکدیگر افتخار کنند و اگر خداوند برای هر قبیله و طائفه ای ویژگی هایی آفریده برای حفظ نظم زندگی اجتماعی مردم است، چرا که این تفاوت ها سبب شناسایی است و بدون شناسایی افراد نظم در جامعه انسانی حکم فرما نمی شود.
به هر حال قرآن مجید بعد از آن که بزرگترین مایه مباهات و مفاخره عصر جاهلی یعنی نسب و قبیله را از کار می اندازد، به سراغ معیار واقعی ارزش رفته و می افزاید: «گرامی ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست» (ان اکرمکم عند الله اتقاکم). (قرآن،حجرات:13)
به این ترتیب قلم سرخ بر تمام امتیازات ظاهری و مادی کشیده، و اصالت و واقعیت را به مساله تقوا و پرهیزکاری و خدا ترسی می دهد، و می گوید: برای تقرب به خدا و نزدیکی به ساحت مقدس او هیچ امتیازی جز تقوا موثر نیست.
و از آنجا که تقوا یک صفت روحانی و باطنی است که قبل از هر چیز باید در قلب و جان انسان مستقر شود، و ممکن است مدعیان بسیار داشته باشد و متصفان کم، در آخر آیه می افزاید: «خداوند دانا و آگاه است» (ان الله علیم خبیر).(ناصر مکارم شیرازی، 1380)
پرهیزکاران را به خوبی می شناسد، و از درجه تقوا و خلوص نیت و پاکی و صفای آن ها آگاه است، آن ها را بر طبق علم خود گرامی می دارد و پاداش می دهد مدعیان دروغین را نیز می شناسد و کیفر می دهد.
1.ارزش های راستین و ارزش های کاذب:
بدون شک هر انسانی فطرتا خواهان این است که موجود با ارزش و پر افتخاری باشد، و به همین دلیل با تمام وجودش برای کسب ارزش ها تلاش می کند.
ولی شناخت معیار ارزش، با تفاوت فرهنگ ها کاملا متفاوت است، و گاه ارزش های کاذب جای ارزش های راستین را می گیرد.
گروهی ارزش واقعی خویش را در انتساب به قبیله معروف و معتبری می دانند.
مخصوصا در میان اقوام جاهلی افتخار به انساب و قبائل، رایج ترین افتخار موهوم بود، تا آنجا که هر قبیله ای خود را «قبیله برتر» و هر نژادی خود را «نژاد والاتر» می شمرد، که متاسفانه هنوز رسوبات و بقایای آن در اعماق روح بسیاری از افراد و اقوام وجود دارد.
گروه دیگری مساله مال و ثروت و داشتن کاخ و قصر و خدم و حشم و امثال این امور را نشانه ارزش می دانند.
و به همین ترتیب هر گروهی در مسیری گام بر می دارند و به ارزشی دل می بندند و آن را معیار می شمرند.
اما از آنجا که این امور همه اموری است متزلزل و برون ذاتی و مادی و زود گذر، یک آئین آسمانی همچون اسلام هرگز نمی تواند با آن موافقت کند، لذا خط بطلان روی همه آنها کشیده، و ارزش واقعی انسان را در صفات ذاتی او مخصوصا تقوا و پرهیزکاری و تعهد و پاکی او می شمرد حتی برای موضوعات مهمی، همچون علم و دانش، اگر در مسیر ایمان و تقوا و ارزش های اخلاقی، قرار نگیرد اهمیت قائل نیست.
در کتاب «تفسیر قرطبی» آمده که پیامبر صلی الله علیه و اله در سرزمین «منا» در حالی که بر شتری سوار بود رو به سوی مردم کرد و فرمود: «ای مردم بدانید! خدای شما یکی است و پدرتان یکی، نه عرب بر عجم برتری دارد و نه عجم بر عرب، نه سیاه پوست بر گندمگون و نه گندمگون بر سیاه پوست، مگر به تقوا آیا من دستور الهی را ابلاغ کردم؟ همه گفتند: آری! فرمود: این سخن را حاضران به غائبان برسانند»(تفسیر قرطبی، ج9: 6162)
2. حقیقت تقوا:
از آیات قرآن به خوبی استفاده می شود که «تقوا» همان احساس مسوولیت و تعهدی است که به دنبال رسوخ ایمان در قلب بر وجود انسان حاکم می شود و او را از «فجور» و گناه باز می دارد، به نیکی و پاکی و عدالت دعوت می کند، اعمال آدمی را خالص و فکر و نیت او را از آلودگی ها می شوید.
بعضی از بزرگان برای تقوا سه مرحله قائل شده اند:
1. نگهداری نفس از عذاب جاویدان از طریق تحصیل اعتقادات صحیح.
2. پرهیز از هر گونه گناه اعم از ترک واجب و فعل معصیت.(ناصر مکارم شیرازی،1380)
3. خویشتنداری در برابر آنچه قلب آدمی را به خود مشغول می دارد و از حق منصرف می کند، و این تقوای خواص بلکه خاص ترین تقوا ها است.
خداوند متعال با بیان این آیه و با توجه به شرح و تفسیر های فوق به انسان ها این پیام را می دهد که هر انسانی در ذات خویش کرامت را دارد اما میزان آن با اختیار شخص رابطه مستقیم دارد و فرد مختار است خود را در درجات حداقلی کرامت نگاه دارد یا به درجات والا صعود کند.
در آیه چهاردهم سوره مبارکه مومنون خداوند متعال با این بیان: فتبارک الله احسن الخالقین(قرآن، مومنون:14) پس بزرگ است خدایی که بهترین آفرینندگان است! خود را برای آفریدن انسان تحسین می کند. با توجه به اینکه این فرمایش از خداوند درباره هیچ کدام از مخلوقین دیگرش تکرار نشد بخش آخر آیه چهاردهم سوره مومنون تجلی بخش کرامت انسان در مقابل دیگر مخلوقات است.