مهمان سردبیر

سال انتشار: 1396
نوع سند: مقاله ژورنالی
زبان: فارسی
مشاهده: 76

متن کامل این مقاله منتشر نشده است و فقط به صورت چکیده یا چکیده مبسوط در پایگاه موجود می باشد.
توضیح: معمولا کلیه مقالاتی که کمتر از ۵ صفحه باشند در پایگاه سیویلیکا اصل مقاله (فول تکست) محسوب نمی شوند و فقط کاربران عضو بدون کسر اعتبار می توانند فایل آنها را دریافت نمایند.

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

JR_JSTP-10-4_001

تاریخ نمایه سازی: 10 مرداد 1402

چکیده مقاله:

مهمان سردبیر: نوآوری فناورانه، تغییر پارادایم و شبکه های نوآوری شرکت های بزرگ، پیشران صنعت و اقتصاد کشورها هستند. هنگامی که صحبت از صنعت خودرو در ژاپن می شود نام شرکت تویوتا یا مزدا به ذهن ها خطور می کند؛ همچنان که به هنگام صحبت از صنعت ارتباطات در آمریکا، همه در ذهن خود نام هایی چون اپل و گوگل را مرور می کنند. این شرکت ها با تکیه بر ظرفیت های ویژه خود در خلق نوآوری های فناورانه، بازارهای ملی و بین المللی را فتح کرده اند. حفظ این جایگاه، وابسته به تداوم نوآوری های این شرکت ها در سطح بین المللی است. اما فضای نوآوری روز به روز در حال دشوارتر شدن است آن قدر دشوار که گاهی بزرگانی همچون نوکیا را هم به نابودی می کشاند. فناوری روز به روز در حال پیچیده تر و تخصصی تر شدن است و رقابت جهانی هر روز نفس گیرتر می شود. این تغییرات سبب افزایش سرسام آور و گاها غیرقابل تحمل زمان و هزینه های نوآوری و توسعه فناوری و به دنبال آن افزایش ریسک این فعالیت ها شده است. در کنار این تغییر، روند دیگری نیز به سرعت در حال فراگیر شدن است: "پراکندگی دانش در سطح بازیگران مختلف صنعت شامل شرکت های بزرگ، تامین کنندگان سطح اول ، شرکت های کوچک و متوسط و مراکز تحقیقاتی و دانشگاهی". امروز به سختی می توان ادعا کرد که تمام یا بخش اصلی دانش در یک حوزه صنعتی، درون تنها یک شرکت قرار دارد. این دو روند، منجر به تغییر پارادایم در فرآیند نوآوری شرکت های بزرگ شده است. در پارادایم سنتی، شرکت های بزرگ ارائه کننده محصول نهایی، متولی خلق نوآوری فناورانه و تامین کنندگان سطح اول مسئول ساخت زیرسیستم ها هستند. اما در پارادایم جدید، جایگاه خلق نوآوری از مراکز تحقیق وتوسعه شرکت ها به شبکه های نوآوری متشکل از بازیگران کلیدی صنعت منتقل شده است. گوشی های سامسونگ از سیستم عامل اندروید استفاده می کنند اما آیا درست است که گفته شود گوگل، تامین کننده سامسونگ است؟ چنین نیست به واقع گوگل شریک سامسونگ در نوآوری است. گوگل و سامسونگ در یک شبکه بزرگ نوآوری با یکدیگر کار می کنند شبکه ای بدون سلسله مراتب و با روابط چندجانبه مبتنی بر رابطه برد-برد که دارای یک هدف جمعی واحد است. مثال دیگر در صنعت خودرو است. در پدیده خودروهای متصل، سازندگان زیرساخت های شهری و جاده ای، تولیدکنندگان محتوا و ارائه کنندگان خدمات ناوبری بیش از آنکه در زنجیره تامین خودروساز تعریف شوند شریک خودروسازان در فرآیند نوآوری هستند. در صنایع بسیار حساسی مانند هواپیماسازی نیز این پدیده را شاهد هستیم. برای اولین بار در تاریخ هواپیماسازی، شرکت بوئینگ طراحی هواپیمای دریم لاینر ۷۸۷ را در شبکه بازیگران انجام داد و نه در مرکز تحقیق و توسعه بوئینگ! به نظر می رسد پیشران های این تغییر پارادایم در ایران نه تنها کمتر از سایر کشورها نیست که در برخی موارد حتی بیشتر هم می باشد زیرا پراکندگی دانش در ایران میان دانشگاه ها، مراکز تحقیقاتی، مراکز تحقیق وتوسعه شرکت های بزرگ و شرکت های کوچک و متوسط فناوری محور به شدت وجود دارد. علاوه بر این شرکت های بزرگ ایرانی از ظرفیت های تحقیق وتوسعه و انباشت دانشی زیادی برای نوآوری های فناورانه در سطح بین المللی برخوردار نیستند. ضمن اینکه پیشران های دیگری مانند تعداد زیاد شرکت های کوچک دانش بنیان دارای محصولات قابل ارائه به کسب وکارهای بزرگ تر نیز بر جذابیت های این رویکرد شبکه ای افزوده است. در مواجهه با این تغییر پارادایم در فرآیند نوآوری شرکت های بزرگ، اگر سیاست گذاران رویکرد تاکید بر همان فرآیند سنتی و ارائه مشوق هایی به شرکت های بزرگ برای ارتقاء سطح واحدهای تحقیق وتوسعه خود با هدف خلق نوآوری های قابل رقابت در سطح بین المللی را برگزینند - که به نظر می رسد فعلا چنین است - چه اتفاقی رخ می دهد یا بهتر است بگوئیم رخ داده است؟ شرکت های بزرگ می گویند برای دستیابی به این سطح بالا از دانش بایستی هزینه و ریسک زیادی را متحمل شوند به عنوان مثال هزینه توسعه یک پلتفرم خودرو را در حدود هزار میلیارد تومان تخمین می زنند و انتظار دارند دولت بخش مهمی از این هزینه را بپردازد که دولت نیز بنا به دلایل مختلف در این کار ناتوان است پس این نوآوری های فناورانه عملا امکان وقوع ندارند. از طرف دیگر با منابع محدود شرکتی برای تحقیق وتوسعه نیز نوآوری های محدودی رخ می دهد که تاثیر چندانی در سطح رقابت پذیری بنگاه های بزرگ در مقیاس بین المللی ندارند و در نتیجه پس از مدتی دید مدیران ارشد این بنگاه ها به تحقیق وتوسعه منفی شده و آن را تنها امری زائد و هزینه بر تلقی می کنند که تاثیری بر سطح رقابت پذیری و سودآوری شرکت ندارد. در رویکرد دیگر قابل انتخاب توسط سیاست گذاران که اگر به درستی درک شده و مورد توجه قرار گیرد احتمالا می تواند کشور را از این دور باطل رویکرد سنتی خارج کند. شرکت های بزرگ ارائه کننده محصول در نقش معماران نوآوری، یکپارچه سازها و انتخاب کننده های فناوری که مسئولیت اصلی در تجاری سازی نوآوری ها را بر عهده دارند ظاهر می شوند. همچنین در این شبکه ها از تامین کنندگان بزرگ سطح اول و بازیگران فناوری بزرگ انتظار می رود علاوه بر ایفاء نقش یکپارچه سازها و انتخاب کنندگان نوآوری به عنوان مهم ترین تولیدکنندگان نوآوری نیز عمل نمایند و ضمنا با مدیریت سایر بازیگران، هزینه و ریسک شرکت های بزرگ ارائه کننده محصول نهایی را کاهش دهند. نهادهای میانجی هم وظیفه ایجاد اعتماد به عنوان مهم ترین عامل شکل گیری و تثبیت این شبکه ها را بر عهده دارند. شکل دهی، مدیریت و کسب منافع از این شبکه های نوآوری یکی از موضوعات کلیدی و چالش برانگیز سیاست گذاری فناوری و نوآوری در جهان است. بحث بیشتر در مورد این موضوع از حوصله این نوشتار خارج است اما لازم است به سه نکته درباره سیاست گذاری در این حوزه اشاره شود: - سیاست گذاران و مدیران صنعت و فناوری ایران بایستی این تغییر پارادیم در توسعه نوآوری را به خوبی درک کنند. این درک، یک مفهوم ظاهری نیست بلکه باید در نگرش ها و مهم تر از آن، خود را در رفتارها و سیاست های صنعتی و فناوری کشور نشان دهد. بایستی متناسب با این تغییر پارادایم، الزامات ملی و بین المللی آن را نیز تبیین و پذیرفت. - باید دو رکن اصلی این شبکه ها یعنی شرکت های تامین کننده بزرگ سطح اول و میانجی ها را به رسمیت شناخت و به عنوان بازیگران اصلی شبکه های نوآوری تقویت نمود. هر سیاستی برای توسعه شبکه های نوآوری بدون توجه به این دو بازیگر اصلی محکوم به شکست است. شاید بتوان دلیل بخش بزرگی از شکست های مرتبط با طرح های اتصال شرکت های کوچک دانش بنیان و مراکز تحقیقاتی و دانشگاهی به شرکت های بزرگ ارائه کننده محصول نهایی را در فقدان توجه به این دو بازیگر جستجو کرد. - سیاست ها بایستی متناسب با این تغییر پارادایم، مورد بازبینی اساسی قرار گیرند. به عنوان مثال چون شبکه های نوآوری، مورد توجه اتحادیه اروپا است بنابراین برنامه افق ۲۰۲۰ اتحادیه اروپا نیز بر تقویت این شبکه ها تاکید می کند. سیاست های تقویت تک شرکت باید به سیاست های هوشمندانه مشوق شبکه سازی در سطح ملی، منطقه ای و بین المللی تغییر کند. بایستی در رفتارهای حمایتی نهادهایی همچون وزارت صنعت، معدن و تجارت؛ معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری و صندوق نوآوری و شکوفایی تغییراتی اساسی صورت گیرد. تقریبا تمامی این مشوق ها که در سال بالغ بر چندین هزار میلیارد تومان می شود بر تقویت شرکت ها به صورت انفرادی تاکید دارند که به نظر نمی رسد هرگز منجر به رقابت پذیری صنعتی و فناوری در سطح بین المللی شود. همان حداقل سیاست های شبکه محور مانند طرح های کلان ملی مصوب شورای عالی عتف نیز با کج سلیقگی سیاست گذاران و ضعف اجرایی متولیان این شبکه ها در حال شکست و زوال است. نوشته را با نقل قولی از آلبرت انیشتن به پایان می رسانم که می گوید "مسائلی که به دلیل سطح فعلی تفکر ما به وجود می آیند نمی توانند با همان سطح تفکر حل شوند".

نویسندگان

محمد نقی زاده

دانشگاه علامه طباطبائی