تابوها و نقش آن در رشد و هدایت ذوق های ادبی با نگاهی به اشعار فرخی سیستانی، منوچهری دامغانی، فردوسی و ناصرخسرو

سال انتشار: 1391
نوع سند: مقاله ژورنالی
زبان: فارسی
مشاهده: 72

فایل این مقاله در 22 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

JR_ERFAN-3-10_005

تاریخ نمایه سازی: 26 مرداد 1402

چکیده مقاله:

رشد و هدایت ذوق­های ادبی تحت تاثیر عوامل بسیاری از جمله تابوهاست که مهم­ترین عامل در این امر محسوب می شود. پلیدی ها و تقدس های رشد یافته، بدون زمینه  منطقی و دلیل موجه و با منشاء و ریشه  نامشخص، باورها و اندیشه هایی را در جامعه می پرورد که نه تنها عملکرد عوام، بلکه اندیشه شاعران را در خود تنیده و بدان خط سیر ویژه می بخشد. بررسی روش شناختی در بعضی از متون نظم، منجر به مطالعه­ای مقایسه­ای بین شاعرانی با روش واحد و ذوق های ادبی متفاوت می شود. در این مقاله، مقایسه  تابوها و تابو شکنی­های « فرخی سیستانی »،« منوچهری دامغانی » ، « فردوسی » و « ناصرخسرو »، ما را  بر آن می دارد که در این نوع تحلیل و موازنه، ذوق ادبی را جانشین  نوع ادبی نماییم و به نظر می رسد این چهار شاعر، روشی واحد ( ستایش گویی ) را، در عین تفاوت محتوا و درون مایه های شعری، برای مقاصد متفاوت برگزیده­اند و تابوها که بیش از هر چیز، بن مایه سروده های ایشان را شکل می دهد، ذوق ادبی را در هر یک دیگرگونه کرده است. با این که « تابوی دربار » فرخی و منوچهری را به اثبات برتری درباریان و « تابوی اسطوره » فردوسی را به احیاء اسطوره ها و تاریخ، و « تابوی دین » ناصرخسرو را به اثبات عقاید اسماعیلی­اش برانگیخته است، اما بن مایه روش هر چهار سراینده، یکی است: پیوند با یک تابو و شکستن تابویی دیگر. به هر روی به نظر می رسد که نتایج این جستار قابل تسری به سایر شاعران و دیگر اشعار نیز باشد؛ چرا که قلمروها و حریم ها انگیزه­ای می شوند برای سرودن، و به این ترتیب ارزش ها و ضد ارزش ها در متون جان می گیرند؛ تابویی متولد می شود و تابویی دیگر می شکند و از بین می رود.