بررسی تطبیقی داستان ) رفتن گرگ و روباه در خدمت شیر به شکار ( از مولوی و )دەرسی به چەپۆک ( از استاد هەژار موکریانی

سال انتشار: 1402
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 150

فایل این مقاله در 16 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

ICMHSR13_068

تاریخ نمایه سازی: 16 مهر 1402

چکیده مقاله:

شیری همراه گرگ و روباهی به شکار رفتند . و یک گاو وحشی و یک بز کوهی و یک خرگوش شکار کردند . آنگاه شیر به گرگدستور داد تا حیوانات صید شده را میان خود تقسیم کند . گرگ گفت : گاو۵ وحشی سهم شیر باشد . بز کوهی سهم خودم و خرگوشسهم روباه . شیر ناگهان برآشفت . زیرا که دید گرگ در محضر شاهانه او ، حرف از »من« و »تو« و »قسمت من« و قسمت تو و او«می زند . در حالیکه این صیدها فقط با حضور نیرومند شیر حاصل شده است . از اینرو برای عقوبت گرگ ، پنجه ای قوی بر او زد ودر دم هلاکش نمود . سپس رو به روباه کرد و گفت : صیدها را تو تقسیم کن روباه که سرنوشت ناگوار گرگ را دیده بود . دچار بیمشد و گفت : تقسیم در اینجا معنی ندارد . همه این صیدها به حضرت سلطان ، تعلق دارد و ما را در آن بهره ای و سهمی نیست .این گاو تنومند ، چاشت حضرت سلطان است و آن بز ، سهم میانه روز و آن خرگوش ، سهم شام او . شیر وقتی که دید روباه مانند گرگ از »من« و »تو« حرفی نزد و اظهار وجود ننمود . خوشحال شد و صیدها را بدو بخشید و گفت : تو دیگر روباه نیستی ، بلکه خود منی ، در داستان کردی استاد هەژار اشاره دارد که شیر و روباه و گرگی به شکار رفتند و سه خرگوش شکار کردند ،اما مولانااشاره دارد که گاو و بز و خرگوش شکار کرده بودند. این مقاله با روش تحلیلی-توصیفی و با رویکرد تطبیقی روشن نموده است کهحکایت استاد هه ژار به صورت گزارش نقل شده است و از داستان مولوی گرفته است و تغییراتی در آن ایجاد کرده است و هدف ویبیان قصه ای جدید در دل همان قصه نبوده است، در واقع ایشان به ابداع یا خلق تازه ای نپرداخته و فقط مضمون داستان را در قالبتمثیل بدون هیچ اطنابی ، با زبان ساده و شیوا و مختصر بیان می کند، اما مولانا افزون بر گزارش، با استفاده از عنصر گفت و گو وپرداخت زیبا و جنبه های عرفانی آن بر حجم داستان نیز افزوده است و این ویژگی مولوی وی را از اکثر داستان سرایان جدا می کند. تفاوت دیگر این دو داستان در عنوان آن است مولانا با نام )حکایت رفتن گرگ و روباه در خدمت شیر به شکار( نام برده است امااستاد هەژار با نام ) دەرسی به چەپۆک ( نام برده است که ترجمه ی آن می شود درسی که با توسری یاد گرفته شد، همان استکه شیر پنجه ای به گرگ زد و روباه هم از این کار عبرت گرفت و عادلانه آن را تقسیم کرد . در این حکایت دو منظور اصلی نهفتهاست ، یکی فانی کردن وجود موهوم خود در وجود حقیقی و دیگر عبرت گرفتن از حوادث ، اگر آدمی از خودبینی دست کشد و بههستی حقیقی پیوندد و نیز اگر از حوادث تاریخ عبرت گیرد از تباهی و سقوط در امان ماند و جاودانه می شود.

کلیدواژه ها:

مولوی ، استاد هەژار ، ادبیات تطبیقی ، بررسی داستان مولوی و هەژار

نویسندگان

طاهر قاسمی

کارشناسی ارشد زبان و ادبیات عربی دانشگاه خوارزمی تهران ،دبیر عربی شهرستان بوکان