بررسی پوشش و عفاف زنان در شاهنامه فردوسی

سال انتشار: 1402
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 436

فایل این مقاله در 15 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

SEDCONF01_1183

تاریخ نمایه سازی: 28 مهر 1402

چکیده مقاله:

زن در سراسر شاهنامه، نمونه تمام عیار زن پاکدامن است. در عین بهرهمندی از فرزانگی، دلیری، بزرگمنشی، شایستگی، از جوهر زنانه شرمگینی، حیا و عفاف نیز بهرهمند میباشد. چرا که فردوسی خود مسلمانی معتقد است. کهن ادب فارسی، همواره در رویکرد خویش به مسئله «زن» عفاف محور بوده و بر حجب و حیا و پوشیدگی زن، پای فشرده است و مرد را نیز به پاکی نگاه فرا خوانده و سهم عفاف متقابلش را به وی یادآور شده است. توجه به این مسئله و بازخوانی داستان ها و مضامین مطرح در زمینه عفاف و حجاب در ادبیات غنی فارسی، می تواند دستمایه ساخت برنامه های جذابی در رسانه ملی قرار گیرد. به همین جهت در این نوشتار به عنوان نمونه، رویکرد عفاف محورانه شاعر بزرگ و بلندآوازه، یعنی «فردوسی»، به مسئله زن و تعامل زن و مرد در زندگی اجتماعی بررسی می شود. در دنیای پاک شعر فردوسی، زن ایرانی، نژاده، عفیف، خویشتن دار و پوشیده است و دارای صفات والای انسانی. زنان عفیف و باحیای شاهنامه، زیبا هستند و صاحب جمال و همواره خود را از چشم اغیار می پوشانند و به این امر می بالند. این باور و اندیشه، در شعر دیگر شاعران بزرگ ایران به وضوح نمایان است، چه آنجا که آشکارا به این موضوع اشاره دارند و چه آن گاه که در قالب صور خیال و تصویرپردازی های شاعرانه، از مضمون پوشیدگی، پاک دامنی و حیای زن، سخن به میان می آورند. علاوه بر این ، زندگانی خانوادگی جامعه ایرانی ، همیشه بر این اساس استوار بوده که زنها با مردان بیگانه آمیزش ندا شته با شند و شیوه زندگی در خانه ها نیز به صورت بیرونی و اندرونی بوده ا ست . باور به پوشیده بودن و مستوری به عنوان صفتی بارز و ارزنده برای زن، موجب شده است که در شعر، مجازا به جای واژه زن و دختر، از صفت مهم او، یعنی پوشیده، پوشیده روی و پوشیده رخ استفاده شود. در دنیای پاک شعر فردوسی ، زن ایرانی ، نژاده، عفیف ، خویشتن دار و پوشیده است و دارای صفات والای انسانی . زنان عفیف و باحیای شاهنامه ، زیبا هستند و صاحب جمال و همواره خود را از چشم اغیار می پوشانند و به این امر می بالند.

نویسندگان

رضا نوروزی

دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه یاسوج، یاسوج، ایران

سیروس احمدی

دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه یاسوج، یاسوج، ایران