ظرفیت ها و محدودیت های نظریه باختین در نقد ادبی

سال انتشار: 1402
نوع سند: مقاله ژورنالی
زبان: فارسی
مشاهده: 70

فایل این مقاله در 20 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

JR_JLCR-12-3_001

تاریخ نمایه سازی: 7 اسفند 1402

چکیده مقاله:

میخائیل باختین در زمره تاثیرگذارترین نظریه پردازان نقد ادبی در قرن بیستم محسوب می شود که آراء و اندیشه هایش، به ویژه در حوزه نقد رمان، بسیار مورد توجه پژوهشگران مطالعات ادبی جهان قرار گرفته است؛ هرچند که در ایران نقد باختینی در مقایسه با سایر رویکردهای نقد ادبی، مانند نقد اسطوره ای کهن الگویی یا نقد روان کاوانه، کمتر شناخته شده است. وی پژوهش های ادبی خود را در محافل فرمالیست های روس آغاز کرد؛ اما به مرور زمان از دیدگاه های آنان فاصله گرفت و رویکرد مستقل خود را نظریه پردازی کرد. فرمالیست های روس کارکرد زبان در متون ادبی را «آشنایی زدایی» می دانستند و صنایع بدیع و لفظی را ابزارهایی برای دورکردن زبان ادبی از زبان غیرادبی محسوب می کردند. ازجمله اختلافات باختین با فرمالیست ها این بود که کارکرد زبان را در متون ادبی، منحصر به آشنایی زدایی نمی دانست و وجهی اجتماعی و گفتمانی برای زبان قائل بود. به همین سبب، برخلاف فرمالیست ها که توجه خاصی به تحلیل صناعات بلاغی و جنبه های شکلی آثار ادبی مبذول می کردند، باختین کوشید تا ادبیات را چونان گفتمان بررسی کند. او در بحث درباره رمان، با اهمیت دادن به جنبه های اجتماعی زبان، تاکید می کند که باید نحوه کاربرد آن را در کانون توجه قرار دهیم. از نظر وی زبان در رمان، برخلاف زبان شعر، همواره متعین است. باختین در کتاب مسائل رویکرد ادبی داستایفسکی استدلال می کند که زبان شعر اصولا زبانی بسته، خودبسنده و خودارجاع است که مجالی برای شنیده شدن صداهای متباین یا متخالف نمی دهد. به دلیل ماهیت تک صدایی زبان شعر، شاعر ناچار از اتکا به «تقابل های دوجزئی» است. این تقابل ها (از قبیل «نیکی/شر»، «قهرمان/ضدقهرمان»، «پیروزی/شکست»، و غیره) شالوده اشعار حماسی را تشکیل می دهند. زبان اشعار حماسی از زبانی که در امور روزمره و برای مقاصد عملی به کار می رود، دور می شود. متقابلا نثر در رمان مانند نثر در مطبوعات یا متون حقوقی و سیاسی همیشه معطوف به امور انضمامی است، نه معطوف به مفاهیم انتزاعی. این خصلت انضمامی ایجاب می کند که زبان در رمان همان گونه باشد که گروه های اجتماعی عملا آن را به کار می برند. وی با تمرکز بر رمان به منزله ژانری ذاتا چندصدا و مشحون از ناهمگونی زبانی، نظریه ای درباره کارکرد «کارناوالی» این گونه ادبی پیش نهاد. در مقاله حاضر می کوشیم تا رویکرد باختین را در نقد رمان، با تمرکز بر رئوس نظریه او تبیین کنیم که عبارت اند از سه مفهوم «چندصدایی»، «ناهمگونی زبانی» و «کارناوال». به این منظور، نخست بحثی در خصوص تباین ماهوی شعر و رمان ارائه خواهیم کرد و سپس دیدگاه های باختین درباره تکثر صداها در رمان، انعکاس لایه بندی های اجتماعی در این ژانر و کیفیت کارناوال گونه آن را بررسی می کنیم. این بررسی ها را با خوانشی باختینی از متون برگزیده ادب فارسی توام خواهیم کرد تا جنبه های انتزاعی نظریه باختین برای خواننده ملموس تر شود؛ این متون منتخب عبارت اند از: ابیاتی از شاهنامه فردوسی، «غزل ۳» از مهدی اخوان ثالث و رمان شازده احتجاب از هوشنگ گلشیری. سپس، ارزیابی خود را از ظرفیت ها و محدودیت های نظریه باختین در نقد ادبی، همراه با چشم اندازی از بسط و روزآمدسازی این نظریه به دست خواهیم داد.میخائیل باختین در زمره تاثیرگذارترین نظریه پردازان نقد ادبی در قرن بیستم محسوب می شود که آراء و اندیشه هایش، به ویژه در حوزه نقد رمان، بسیار مورد توجه پژوهشگران مطالعات ادبی جهان قرار گرفته است؛ هرچند که در ایران نقد باختینی در مقایسه با سایر رویکردهای نقد ادبی، مانند نقد اسطوره ای کهن الگویی یا نقد روان کاوانه، کمتر شناخته شده است. وی پژوهش های ادبی خود را در محافل فرمالیست های روس آغاز کرد؛ اما به مرور زمان از دیدگاه های آنان فاصله گرفت و رویکرد مستقل خود را نظریه پردازی کرد. فرمالیست های روس کارکرد زبان در متون ادبی را «آشنایی زدایی» می دانستند و صنایع بدیع و لفظی را ابزارهایی برای دورکردن زبان ادبی از زبان غیرادبی محسوب می کردند. ازجمله اختلافات باختین با فرمالیست ها این بود که کارکرد زبان را در متون ادبی، منحصر به آشنایی زدایی نمی دانست و وجهی اجتماعی و گفتمانی برای زبان قائل بود. به همین سبب، برخلاف فرمالیست ها که توجه خاصی به تحلیل صناعات بلاغی و جنبه های شکلی آثار ادبی مبذول می کردند، باختین کوشید تا ادبیات را چونان گفتمان بررسی کند. او در بحث درباره رمان، با اهمیت دادن به جنبه های اجتماعی زبان، تاکید می کند که باید نحوه کاربرد آن را در کانون توجه قرار دهیم. از نظر وی زبان در رمان، برخلاف زبان شعر، همواره متعین است. باختین در کتاب مسائل رویکرد ادبی داستایفسکی استدلال می کند که زبان شعر اصولا زبانی بسته، خودبسنده و خودارجاع است که مجالی برای شنیده شدن صداهای متباین یا متخالف نمی دهد. به دلیل ماهیت تک صدایی زبان شعر، شاعر ناچار از اتکا به «تقابل های دوجزئی» است. این تقابل ها (از قبیل «نیکی/شر»، «قهرمان/ضدقهرمان»، «پیروزی/شکست»، و غیره) شالوده اشعار حماسی را تشکیل می دهند. زبان اشعار حماسی از زبانی که در امور روزمره و برای مقاصد عملی به کار می رود، دور می شود. متقابلا نثر در رمان مانند نثر در مطبوعات یا متون حقوقی و سیاسی همیشه معطوف به امور انضمامی است، نه معطوف به مفاهیم انتزاعی. این خصلت انضمامی ایجاب می کند که زبان در رمان همان گونه باشد که گروه های اجتماعی عملا آن را به کار می برند. وی با تمرکز بر رمان به منزله ژانری ذاتا چندصدا و مشحون از ناهمگونی زبانی، نظریه ای درباره کارکرد «کارناوالی» این گونه ادبی پیش نهاد. در مقاله حاضر می کوشیم تا رویکرد باختین را در نقد رمان، با تمرکز بر رئوس نظریه او تبیین کنیم که عبارت اند از سه مفهوم «چندصدایی»، «ناهمگونی زبانی» و «کارناوال». به این منظور، نخست بحثی در خصوص تباین ماهوی شعر و رمان ارائه خواهیم کرد و سپس دیدگاه های باختین درباره تکثر صداها در رمان، انعکاس لایه بندی های اجتماعی در این ژانر و کیفیت کارناوال گونه آن را بررسی می کنیم. این بررسی ها را با خوانشی باختینی از متون برگزیده ادب فارسی توام خواهیم کرد تا جنبه های انتزاعی نظریه باختین برای خواننده ملموس تر شود؛ این متون منتخب عبارت اند از: ابیاتی از شاهنامه فردوسی، «غزل ۳» از مهدی اخوان ثالث و رمان شازده احتجاب از هوشنگ گلشیری. سپس، ارزیابی خود را از ظرفیت ها و محدودیت های نظریه باختین در نقد ادبی، همراه با چشم اندازی از بسط و روزآمدسازی این نظریه به دست خواهیم داد. میخائیل باختین در زمره تاثیرگذارترین نظریه پردازان نقد ادبی در قرن بیستم محسوب می شود که آراء و اندیشه هایش، به ویژه در حوزه نقد رمان، بسیار مورد توجه پژوهشگران مطالعات ادبی جهان قرار گرفته است؛ هرچند که در ایران نقد باختینی در مقایسه با سایر رویکردهای نقد ادبی، مانند نقد اسطوره ای کهن الگویی یا نقد روان کاوانه، کمتر شناخته شده است. وی پژوهش های ادبی خود را در محافل فرمالیست های روس آغاز کرد؛ اما به مرور زمان از دیدگاه های آنان فاصله گرفت و رویکرد مستقل خود را نظریه پردازی کرد. فرمالیست های روس کارکرد زبان در متون ادبی را «آشنایی زدایی» می دانستند و صنایع بدیع و لفظی را ابزارهایی برای دورکردن زبان ادبی از زبان غیرادبی محسوب می کردند. ازجمله اختلافات باختین با فرمالیست ها این بود که کارکرد زبان را در متون ادبی، منحصر به آشنایی زدایی نمی دانست و وجهی اجتماعی و گفتمانی برای زبان قائل بود. به همین سبب، برخلاف فرمالیست ها که توجه خاصی به تحلیل صناعات بلاغی و جنبه های شکلی آثار ادبی مبذول می کردند، باختین کوشید تا ادبیات را چونان گفتمان بررسی کند. او در بحث درباره رمان، با اهمیت دادن به جنبه های اجتماعی زبان، تاکید می کند که باید نحوه کاربرد آن را در کانون توجه قرار دهیم. از نظر وی زبان در رمان، برخلاف زبان شعر، همواره متعین است. باختین در کتاب مسائل رویکرد ادبی داستایفسکی استدلال می کند که زبان شعر اصولا زبانی بسته، خودبسنده و خودارجاع است که مجالی برای شنیده شدن صداهای متباین یا متخالف نمی دهد. به دلیل ماهیت تک صدایی زبان شعر، شاعر ناچار از اتکا به «تقابل های دوجزئی» است. این تقابل ها (از قبیل «نیکی/شر»، «قهرمان/ضدقهرمان»، «پیروزی/شکست»، و غیره) شالوده اشعار حماسی را تشکیل می دهند. زبان اشعار حماسی از زبانی که در امور روزمره و برای مقاصد عملی به کار می رود، دور می شود. متقابلا نثر در رمان مانند نثر در مطبوعات یا متون حقوقی و سیاسی همیشه معطوف به امور انضمامی است، نه معطوف به مفاهیم انتزاعی. این خصلت انضمامی ایجاب می کند که زبان در رمان همان گونه باشد که گروه های اجتماعی عملا آن را به کار می برند. وی با تمرکز بر رمان به منزله ژانری ذاتا چندصدا و مشحون از ناهمگونی زبانی، نظریه ای درباره کارکرد «کارناوالی» این گونه ادبی پیش نهاد. در مقاله حاضر می کوشیم تا رویکرد باختین را در نقد رمان، با تمرکز بر رئوس نظریه او تبیین کنیم که عبارت اند از سه مفهوم «چندصدایی»، «ناهمگونی زبانی» و «کارناوال». به این منظور، نخست بحثی در خصوص تباین ماهوی شعر و رمان ارائه خواهیم کرد و سپس دیدگاه های باختین درباره تکثر صداها در رمان، انعکاس لایه بندی های اجتماعی در این ژانر و کیفیت کارناوال گونه آن را بررسی می کنیم. این بررسی ها را با خوانشی باختینی از متون برگزیده ادب فارسی توام خواهیم کرد تا جنبه های انتزاعی نظریه باختین برای خواننده ملموس تر شود؛ این متون منتخب عبارت اند از: ابیاتی از شاهنامه فردوسی، «غزل ۳» از مهدی اخوان ثالث و رمان شازده احتجاب از هوشنگ گلشیری. سپس، ارزیابی خود را از ظرفیت ها و محدودیت های نظریه باختین در نقد ادبی، همراه با چشم اندازی از بسط و روزآمدسازی این نظریه به دست خواهیم داد.میخائیل باختین در زمره تاثیرگذارترین نظریه پردازان نقد ادبی در قرن بیستم محسوب می شود که آراء و اندیشه هایش، به ویژه در حوزه نقد رمان، بسیار مورد توجه پژوهشگران مطالعات ادبی جهان قرار گرفته است؛ هرچند که در ایران نقد باختینی در مقایسه با سایر رویکردهای نقد ادبی، مانند نقد اسطوره ای کهن الگویی یا نقد روان کاوانه، کمتر شناخته شده است. وی پژوهش های ادبی خود را در محافل فرمالیست های روس آغاز کرد؛ اما به مرور زمان از دیدگاه های آنان فاصله گرفت و رویکرد مستقل خود را نظریه پردازی کرد. فرمالیست های روس کارکرد زبان در متون ادبی را «آشنایی زدایی» می دانستند و صنایع بدیع و لفظی را ابزارهایی برای دورکردن زبان ادبی از زبان غیرادبی محسوب می کردند. ازجمله اختلافات باختین با فرمالیست ها این بود که کارکرد زبان را در متون ادبی، منحصر به آشنایی زدایی نمی دانست و وجهی اجتماعی و گفتمانی برای زبان قائل بود. به همین سبب، برخلاف فرمالیست ها که توجه خاصی به تحلیل صناعات بلاغی و جنبه های شکلی آثار ادبی مبذول می کردند، باختین کوشید تا ادبیات را چونان گفتمان بررسی کند. او در بحث درباره رمان، با اهمیت دادن به جنبه های اجتماعی زبان، تاکید می کند که باید نحوه کاربرد آن را در کانون توجه قرار دهیم. از نظر وی زبان در رمان، برخلاف زبان شعر، همواره متعین است. باختین در کتاب مسائل رویکرد ادبی داستایفسکی استدلال می کند که زبان شعر اصولا زبانی بسته، خودبسنده و خودارجاع است که مجالی برای شنیده شدن صداهای متباین یا متخالف نمی دهد. به دلیل ماهیت تک صدایی زبان شعر، شاعر ناچار از اتکا به «تقابل های دوجزئی» است. این تقابل ها (از قبیل «نیکی/شر»، «قهرمان/ضدقهرمان»، «پیروزی/شکست»، و غیره) شالوده اشعار حماسی را تشکیل می دهند. زبان اشعار حماسی از زبانی که در امور روزمره و برای مقاصد عملی به کار می رود، دور می شود. متقابلا نثر در رمان مانند نثر در مطبوعات یا متون حقوقی و سیاسی همیشه معطوف به امور انضمامی است، نه معطوف به مفاهیم انتزاعی. این خصلت انضمامی ایجاب می کند که زبان در رمان همان گونه باشد که گروه های اجتماعی عملا آن را به کار می برند. وی با تمرکز بر رمان به منزله ژانری ذاتا چندصدا و مشحون از ناهمگونی زبانی، نظریه ای درباره کارکرد «کارناوالی» این گونه ادبی پیش نهاد. در مقاله حاضر می کوشیم تا رویکرد باختین را در نقد رمان، با تمرکز بر رئوس نظریه او تبیین کنیم که عبارت اند از سه مفهوم «چندصدایی»، «ناهمگونی زبانی» و «کارناوال». به این منظور، نخست بحثی در خصوص تباین ماهوی شعر و رمان ارائه خواهیم کرد و سپس دیدگاه های باختین درباره تکثر صداها در رمان، انعکاس لایه بندی های اجتماعی در این ژانر و کیفیت کارناوال گونه آن را بررسی می کنیم. این بررسی ها را با خوانشی باختینی از متون برگزیده ادب فارسی توام خواهیم کرد تا جنبه های انتزاعی نظریه باختین برای خواننده ملموس تر شود؛ این متون منتخب عبارت اند از: ابیاتی از شاهنامه فردوسی، «غزل ۳» از مهدی اخوان ثالث و رمان شازده احتجاب از هوشنگ گلشیری. سپس، ارزیابی خود را از ظرفیت ها و محدودیت های نظریه باختین در نقد ادبی، همراه با چشم اندازی از بسط و روزآمدسازی این نظریه به دست خواهیم داد.میخائیل باختین در زمره تاثیرگذارترین نظریه پردازان نقد ادبی در قرن بیستم محسوب می شود که آراء و اندیشه هایش، به ویژه در حوزه نقد رمان، بسیار مورد توجه پژوهشگران مطالعات ادبی جهان قرار گرفته است؛ هرچند که در ایران نقد باختینی در مقایسه با سایر رویکردهای نقد ادبی، مانند نقد اسطوره ای کهن الگویی یا نقد روان کاوانه، کمتر شناخته شده است. وی پژوهش های ادبی خود را در محافل فرمالیست های روس آغاز کرد؛ اما به مرور زمان از دیدگاه های آنان فاصله گرفت و رویکرد مستقل خود را نظریه پردازی کرد. فرمالیست های روس کارکرد زبان در متون ادبی را «آشنایی زدایی» می دانستند و صنایع بدیع و لفظی را ابزارهایی برای دورکردن زبان ادبی از زبان غیرادبی محسوب می کردند. ازجمله اختلافات باختین با فرمالیست ها این بود که کارکرد زبان را در متون ادبی، منحصر به آشنایی زدایی نمی دانست و وجهی اجتماعی و گفتمانی برای زبان قائل بود. به همین سبب، برخلاف فرمالیست ها که توجه خاصی به تحلیل صناعات بلاغی و جنبه های شکلی آثار ادبی مبذول می کردند، باختین کوشید تا ادبیات را چونان گفتمان بررسی کند. او در بحث درباره رمان، با اهمیت دادن به جنبه های اجتماعی زبان، تاکید می کند که باید نحوه کاربرد آن را در کانون توجه قرار دهیم. از نظر وی زبان در رمان، برخلاف زبان شعر، همواره متعین است. باختین در کتاب مسائل رویکرد ادبی داستایفسکی استدلال می کند که زبان شعر اصولا زبانی بسته، خودبسنده و خودارجاع است که مجالی برای شنیده شدن صداهای متباین یا متخالف نمی دهد. به دلیل ماهیت تک صدایی زبان شعر، شاعر ناچار از اتکا به «تقابل های دوجزئی» است. این تقابل ها (از قبیل «نیکی/شر»، «قهرمان/ضدقهرمان»، «پیروزی/شکست»، و غیره) شالوده اشعار حماسی را تشکیل می دهند. زبان اشعار حماسی از زبانی که در امور روزمره و برای مقاصد عملی به کار می رود، دور می شود. متقابلا نثر در رمان مانند نثر در مطبوعات یا متون حقوقی و سیاسی همیشه معطوف به امور انضمامی است، نه معطوف به مفاهیم انتزاعی. این خصلت انضمامی ایجاب می کند که زبان در رمان همان گونه باشد که گروه های اجتماعی عملا آن را به کار می برند. وی با تمرکز بر رمان به منزله ژانری ذاتا چندصدا و مشحون از ناهمگونی زبانی، نظریه ای درباره کارکرد «کارناوالی» این گونه ادبی پیش نهاد. در مقاله حاضر می کوشیم تا رویکرد باختین را در نقد رمان، با تمرکز بر رئوس نظریه او تبیین کنیم که عبارت اند از سه مفهوم «چندصدایی»، «ناهمگونی زبانی» و «کارناوال». به این منظور، نخست بحثی در خصوص تباین ماهوی شعر و رمان ارائه خواهیم کرد و سپس دیدگاه های باختین درباره تکثر صداها در رمان، انعکاس لایه بندی های اجتماعی در این ژانر و کیفیت کارناوال گونه آن را بررسی می کنیم. این بررسی ها را با خوانشی باختینی از متون برگزیده ادب فارسی توام خواهیم کرد تا جنبه های انتزاعی نظریه باختین برای خواننده ملموس تر شود؛ این متون منتخب عبارت اند از: ابیاتی از شاهنامه فردوسی، «غزل ۳» از مهدی اخوان ثالث و رمان شازده احتجاب از هوشنگ گلشیری. سپس، ارزیابی خود را از ظرفیت ها و محدودیت های نظریه باختین در نقد ادبی، همراه با چشم اندازی از بسط و روزآمدسازی این نظریه به دست خواهیم داد. میخائیل باختین در زمره تاثیرگذارترین نظریه پردازان نقد ادبی در قرن بیستم محسوب می شود که آراء و اندیشه هایش، به ویژه در حوزه نقد رمان، بسیار مورد توجه پژوهشگران مطالعات ادبی جهان قرار گرفته است؛ هرچند که در ایران نقد باختینی در مقایسه با سایر رویکردهای نقد ادبی، مانند نقد اسطوره ای کهن الگویی یا نقد روان کاوانه، کمتر شناخته شده است. وی پژوهش های ادبی خود را در محافل فرمالیست های روس آغاز کرد؛ اما به مرور زمان از دیدگاه های آنان فاصله گرفت و رویکرد مستقل خود را نظریه پردازی کرد. فرمالیست های روس کارکرد زبان در متون ادبی را «آشنایی زدایی» می دانستند و صنایع بدیع و لفظی را ابزارهایی برای دورکردن زبان ادبی از زبان غیرادبی محسوب می کردند. ازجمله اختلافات باختین با فرمالیست ها این بود که کارکرد زبان را در متون ادبی، منحصر به آشنایی زدایی نمی دانست و وجهی اجتماعی و گفتمانی برای زبان قائل بود. به همین سبب، برخلاف فرمالیست ها که توجه خاصی به تحلیل صناعات بلاغی و جنبه های شکلی آثار ادبی مبذول می کردند، باختین کوشید تا ادبیات را چونان گفتمان بررسی کند. او در بحث درباره رمان، با اهمیت دادن به جنبه های اجتماعی زبان، تاکید می کند که باید نحوه کاربرد آن را در کانون توجه قرار دهیم. از نظر وی زبان در رمان، برخلاف زبان شعر، همواره متعین است. باختین در کتاب مسائل رویکرد ادبی داستایفسکی استدلال می کند که زبان شعر اصولا زبانی بسته، خودبسنده و خودارجاع است که مجالی برای شنیده شدن صداهای متباین یا متخالف نمی دهد. به دلیل ماهیت تک صدایی زبان شعر، شاعر ناچار از اتکا به «تقابل های دوجزئی» است. این تقابل ها (از قبیل «نیکی/شر»، «قهرمان/ضدقهرمان»، «پیروزی/شکست»، و غیره) شالوده اشعار حماسی را تشکیل می دهند. زبان اشعار حماسی از زبانی که در امور روزمره و برای مقاصد عملی به کار می رود، دور می شود. متقابلا نثر در رمان مانند نثر در مطبوعات یا متون حقوقی و سیاسی همیشه معطوف به امور انضمامی است، نه معطوف به مفاهیم انتزاعی. این خصلت انضمامی ایجاب می کند که زبان در رمان همان گونه باشد که گروه های اجتماعی عملا آن را به کار می برند. وی با تمرکز بر رمان به منزله ژانری ذاتا چندصدا و مشحون از ناهمگونی زبانی، نظریه ای درباره کارکرد «کارناوالی» این گونه ادبی پیش نهاد. در مقاله حاضر می کوشیم تا رویکرد باختین را در نقد رمان، با تمرکز بر رئوس نظریه او تبیین کنیم که عبارت اند از سه مفهوم «چندصدایی»، «ناهمگونی زبانی» و «کارناوال». به این منظور، نخست بحثی در خصوص تباین ماهوی شعر و رمان ارائه خواهیم کرد و سپس دیدگاه های باختین درباره تکثر صداها در رمان، انعکاس لایه بندی های اجتماعی در این ژانر و کیفیت کارناوال گونه آن را بررسی می کنیم. این بررسی ها را با خوانشی باختینی از متون برگزیده ادب فارسی توام خواهیم کرد تا جنبه های انتزاعی نظریه باختین برای خواننده ملموس تر شود؛ این متون منتخب عبارت اند از: ابیاتی از شاهنامه فردوسی، «غزل ۳» از مهدی اخوان ثالث و رمان شازده احتجاب از هوشنگ گلشیری. سپس، ارزیابی خود را از ظرفیت ها و محدودیت های نظریه باختین در نقد ادبی، همراه با چشم اندازی از بسط و روزآمدسازی این نظریه به دست خواهیم داد. میخائیل باختین در زمره تاثیرگذارترین نظریه پردازان نقد ادبی در قرن بیستم محسوب می شود که آراء و اندیشه هایش، به ویژه در حوزه نقد رمان، بسیار مورد توجه پژوهشگران مطالعات ادبی جهان قرار گرفته است؛ هرچند که در ایران نقد باختینی در مقایسه با سایر رویکردهای نقد ادبی، مانند نقد اسطوره ای کهن الگویی یا نقد روان کاوانه، کمتر شناخته شده است. وی پژوهش های ادبی خود را در محافل فرمالیست های روس آغاز کرد؛ اما به مرور زمان از دیدگاه های آنان فاصله گرفت و رویکرد مستقل خود را نظریه پردازی کرد. فرمالیست های روس کارکرد زبان در متون ادبی را «آشنایی زدایی» می دانستند و صنایع بدیع و لفظی را ابزارهایی برای دورکردن زبان ادبی از زبان غیرادبی محسوب می کردند. ازجمله اختلافات باختین با فرمالیست ها این بود که کارکرد زبان را در متون ادبی، منحصر به آشنایی زدایی نمی دانست و وجهی اجتماعی و گفتمانی برای زبان قائل بود. به همین سبب، برخلاف فرمالیست ها که توجه خاصی به تحلیل صناعات بلاغی و جنبه های شکلی آثار ادبی مبذول می کردند، باختین کوشید تا ادبیات را چونان گفتمان بررسی کند. او در بحث درباره رمان، با اهمیت دادن به جنبه های اجتماعی زبان، تاکید می کند که باید نحوه کاربرد آن را در کانون توجه قرار دهیم. از نظر وی زبان در رمان، برخلاف زبان شعر، همواره متعین است. باختین در کتاب مسائل رویکرد ادبی داستایفسکی استدلال می کند که زبان شعر اصولا زبانی بسته، خودبسنده و خودارجاع است که مجالی برای شنیده شدن صداهای متباین یا متخالف نمی دهد. به دلیل ماهیت تک صدایی زبان شعر، شاعر ناچار از اتکا به «تقابل های دوجزئی» است. این تقابل ها (از قبیل «نیکی/شر»، «قهرمان/ضدقهرمان»، «پیروزی/شکست»، و غیره) شالوده اشعار حماسی را تشکیل می دهند. زبان اشعار حماسی از زبانی که در امور روزمره و برای مقاصد عملی به کار می رود، دور می شود. متقابلا نثر در رمان مانند نثر در مطبوعات یا متون حقوقی و سیاسی همیشه معطوف به امور انضمامی است، نه معطوف به مفاهیم انتزاعی. این خصلت انضمامی ایجاب می کند که زبان در رمان همان گونه باشد که گروه های اجتماعی عملا آن را به کار می برند. وی با تمرکز بر رمان به منزله ژانری ذاتا چندصدا و مشحون از ناهمگونی زبانی، نظریه ای درباره کارکرد «کارناوالی» این گونه ادبی پیش نهاد. در مقاله حاضر می کوشیم تا رویکرد باختین را در نقد رمان، با تمرکز بر رئوس نظریه او تبیین کنیم که عبارت اند از سه مفهوم «چندصدایی»، «ناهمگونی زبانی» و «کارناوال». به این منظور، نخست بحثی در خصوص تباین ماهوی شعر و رمان ارائه خواهیم کرد و سپس دیدگاه های باختین درباره تکثر صداها در رمان، انعکاس لایه بندی های اجتماعی در این ژانر و کیفیت کارناوال گونه آن را بررسی می کنیم. این بررسی ها را با خوانشی باختینی از متون برگزیده ادب فارسی توام خواهیم کرد تا جنبه های انتزاعی نظریه باختین برای خواننده ملموس تر شود؛ این متون منتخب عبارت اند از: ابیاتی از شاهنامه فردوسی، «غزل ۳» از مهدی اخوان ثالث و رمان شازده احتجاب از هوشنگ گلشیری. سپس، ارزیابی خود را از ظرفیت ها و محدودیت های نظریه باختین در نقد ادبی، همراه با چشم اندازی از بسط و روزآمدسازی این نظریه به دست خواهیم داد. میخائیل باختین در زمره تاثیرگذارترین نظریه پردازان نقد ادبی در قرن بیستم محسوب می شود که آراء و اندیشه هایش، به ویژه در حوزه نقد رمان، بسیار مورد توجه پژوهشگران مطالعات ادبی جهان قرار گرفته است؛ هرچند که در ایران نقد باختینی در مقایسه با سایر رویکردهای نقد ادبی، مانند نقد اسطوره ای کهن الگویی یا نقد روان کاوانه، کمتر شناخته شده است. وی پژوهش های ادبی خود را در محافل فرمالیست های روس آغاز کرد؛ اما به مرور زمان از دیدگاه های آنان فاصله گرفت و رویکرد مستقل خود را نظریه پردازی کرد. فرمالیست های روس کارکرد زبان در متون ادبی را «آشنایی زدایی» می دانستند و صنایع بدیع و لفظی را ابزارهایی برای دورکردن زبان ادبی از زبان غیرادبی محسوب می کردند. ازجمله اختلافات باختین با فرمالیست ها این بود که کارکرد زبان را در متون ادبی، منحصر به آشنایی زدایی نمی دانست و وجهی اجتماعی و گفتمانی برای زبان قائل بود. به همین سبب، برخلاف فرمالیست ها که توجه خاصی به تحلیل صناعات بلاغی و جنبه های شکلی آثار ادبی مبذول می کردند، باختین کوشید تا ادبیات را چونان گفتمان بررسی کند. او در بحث درباره رمان، با اهمیت دادن به جنبه های اجتماعی زبان، تاکید می کند که باید نحوه کاربرد آن را در کانون توجه قرار دهیم. از نظر وی زبان در رمان، برخلاف زبان شعر، همواره متعین است. باختین در کتاب مسائل رویکرد ادبی داستایفسکی استدلال می کند که زبان شعر اصولا زبانی بسته، خودبسنده و خودارجاع است که مجالی برای شنیده شدن صداهای متباین یا متخالف نمی دهد. به دلیل ماهیت تک صدایی زبان شعر، شاعر ناچار از اتکا به «تقابل های دوجزئی» است. این تقابل ها (از قبیل «نیکی/شر»، «قهرمان/ضدقهرمان»، «پیروزی/شکست»، و غیره) شالوده اشعار حماسی را تشکیل می دهند. زبان اشعار حماسی از زبانی که در امور روزمره و برای مقاصد عملی به کار می رود، دور می شود. متقابلا نثر در رمان مانند نثر در مطبوعات یا متون حقوقی و سیاسی همیشه معطوف به امور انضمامی است، نه معطوف به مفاهیم انتزاعی. این خصلت انضمامی ایجاب می کند که زبان در رمان همان گونه باشد که گروه های اجتماعی عملا آن را به کار می برند. وی با تمرکز بر رمان به منزله ژانری ذاتا چندصدا و مشحون از ناهمگونی زبانی، نظریه ای درباره کارکرد «کارناوالی» این گونه ادبی پیش نهاد. در مقاله حاضر می کوشیم تا رویکرد باختین را در نقد رمان، با تمرکز بر رئوس نظریه او تبیین کنیم که عبارت اند از سه مفهوم «چندصدایی»، «ناهمگونی زبانی» و «کارناوال». به این منظور، نخست بحثی در خصوص تباین ماهوی شعر و رمان ارائه خواهیم کرد و سپس دیدگاه های باختین درباره تکثر صداها در رمان، انعکاس لایه بندی های اجتماعی در این ژانر و کیفیت کارناوال گونه آن را بررسی می کنیم. این بررسی ها را با خوانشی باختینی از متون برگزیده ادب فارسی توام خواهیم کرد تا جنبه های انتزاعی نظریه باختین برای خواننده ملموس تر شود؛ این متون منتخب عبارت اند از: ابیاتی از شاهنامه فردوسی، «غزل ۳» از مهدی اخوان ثالث و رمان شازده احتجاب از هوشنگ گلشیری. سپس، ارزیابی خود را از ظرفیت ها و محدودیت های نظریه باختین در نقد ادبی، همراه با چشم اندازی از بسط و روزآمدسازی این نظریه به دست خواهیم داد.میخائیل باختین در زمره تاثیرگذارترین نظریه پردازان نقد ادبی در قرن بیستم محسوب می شود که آراء و اندیشه هایش، به ویژه در حوزه نقد رمان، بسیار مورد توجه پژوهشگران مطالعات ادبی جهان قرار گرفته است؛ هرچند که در ایران نقد باختینی در مقایسه با سایر رویکردهای نقد ادبی، مانند نقد اسطوره ای کهن الگویی یا نقد روان کاوانه، کمتر شناخته شده است. وی پژوهش های ادبی خود را در محافل فرمالیست های روس آغاز کرد؛ اما به مرور زمان از دیدگاه های آنان فاصله گرفت و رویکرد مستقل خود را نظریه پردازی کرد. فرمالیست های روس کارکرد زبان در متون ادبی را «آشنایی زدایی» می دانستند و صنایع بدیع و لفظی را ابزارهایی برای دورکردن زبان ادبی از زبان غیرادبی محسوب می کردند. ازجمله اختلافات باختین با فرمالیست ها این بود که کارکرد زبان را در متون ادبی، منحصر به آشنایی زدایی نمی دانست و وجهی اجتماعی و گفتمانی برای زبان قائل بود. به همین سبب، برخلاف فرمالیست ها که توجه خاصی به تحلیل صناعات بلاغی و جنبه های شکلی آثار ادبی مبذول می کردند، باختین کوشید تا ادبیات را چونان گفتمان بررسی کند. او در بحث درباره رمان، با اهمیت دادن به جنبه های اجتماعی زبان، تاکید می کند که باید نحوه کاربرد آن را در کانون توجه قرار دهیم. از نظر وی زبان در رمان، برخلاف زبان شعر، همواره متعین است. باختین در کتاب مسائل رویکرد ادبی داستایفسکی استدلال می کند که زبان شعر اصولا زبانی بسته، خودبسنده و خودارجاع است که مجالی برای شنیده شدن صداهای متباین یا متخالف نمی دهد. به دلیل ماهیت تک صدایی زبان شعر، شاعر ناچار از اتکا به «تقابل های دوجزئی» است. این تقابل ها (از قبیل «نیکی/شر»، «قهرمان/ضدقهرمان»، «پیروزی/شکست»، و غیره) شالوده اشعار حماسی را تشکیل می دهند. زبان اشعار حماسی از زبانی که در امور روزمره و برای مقاصد عملی به کار می رود، دور می شود. متقابلا نثر در رمان مانند نثر در مطبوعات یا متون حقوقی و سیاسی همیشه معطوف به امور انضمامی است، نه معطوف به مفاهیم انتزاعی. این خصلت انضمامی ایجاب می کند که زبان در رمان همان گونه باشد که گروه های اجتماعی عملا آن را به کار می برند. وی با تمرکز بر رمان به منزله ژانری ذاتا چندصدا و مشحون از ناهمگونی زبانی، نظریه ای درباره کارکرد «کارناوالی» این گونه ادبی پیش نهاد. در مقاله حاضر می کوشیم تا رویکرد باختین را در نقد رمان، با تمرکز بر رئوس نظریه او تبیین کنیم که عبارت اند از سه مفهوم «چندصدایی»، «ناهمگونی زبانی» و «کارناوال». به این منظور، نخست بحثی در خصوص تباین ماهوی شعر و رمان ارائه خواهیم کرد و سپس دیدگاه های باختین درباره تکثر صداها در رمان، انعکاس لایه بندی های اجتماعی در این ژانر و کیفیت کارناوال گونه آن را بررسی می کنیم. این بررسی ها را با خوانشی باختینی از متون برگزیده ادب فارسی توام خواهیم کرد تا جنبه های انتزاعی نظریه باختین برای خواننده ملموس تر شود؛ این متون منتخب عبارت اند از: ابیاتی از شاهنامه فردوسی، «غزل ۳» از مهدی اخوان ثالث و رمان شازده احتجاب از هوشنگ گلشیری. سپس، ارزیابی خود را از ظرفیت ها و محدودیت های نظریه باختین در نقد ادبی، همراه با چشم اندازی از بسط و روزآمدسازی این نظریه به دست خواهیم داد.

نویسندگان

حسین پاینده

گروه علوم ارتباطات، دانشکده علوم ارتباطات، دانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ایران

مراجع و منابع این مقاله:

لیست زیر مراجع و منابع استفاده شده در این مقاله را نمایش می دهد. این مراجع به صورت کاملا ماشینی و بر اساس هوش مصنوعی استخراج شده اند و لذا ممکن است دارای اشکالاتی باشند که به مرور زمان دقت استخراج این محتوا افزایش می یابد. مراجعی که مقالات مربوط به آنها در سیویلیکا نمایه شده و پیدا شده اند، به خود مقاله لینک شده اند :
  • اخوان ثالث، مهدی (۱۴۰۰) «غزل ۳»، از نیما تا بعد: ...
  • باختین، میخائیل (۱۴۰۰ الف)، تخیل مکالمه ای؛ جستارهایی درباره رمان، ...
  • باختین، میخائیل (۱۴۰۰ ب)، پرسش های بوطیقای داستایفسکی، ترجمه سعید ...
  • گلشیری، هوشنگ (۱۳۹۴)، شازده احتجاب، تهران، نیلوفر ...
  • Akhwan Thalath, Mahdi (۱۴۰۰) "Ghazal ۳", from Nima to later: ...
  • Bakhtin, Mikhail (۱۴۰۰ A), conversational imagination; Essays about the novel, ...
  • Bakhtin, Mikhail (۱۴۰۰ B), Dostoyevsky's Boutique Questions, translated by Saeed ...
  • Bakhtin, Mikhail (۱۹۸۱), The Dialogic Imagination: Four Essays, trans, Caryl ...
  • Bakhtin, Mikhail (۱۹۸۶) Speech Genres and Other Late Essays, trans. ...
  • Bakhtin, Mikhail (۱۹۹۹), Problems of Dostoevsky's Poetics, trans, Caryl Emerson, ...
  • Barsky, Robert F. (۲۰۱۰), “The Undergraduate Theory Course”, Teaching Narrative ...
  • Booker, M. Keith (۱۹۹۶), A Practical Introduction to Literary Theory ...
  • Bressler, Charles E. (۲۰۱۲), Literary Criticism: An Introduction to Theory ...
  • Eagleton, Terry (۲۰۱۹), Literary Theory: An Introduction, ۲nd ed, Oxford, ...
  • Emerson, Caryl and Gary Saul Morson (۲۰۱۲), “Mikhail Bakhtin”, Contemporary ...
  • Golshiri, Hoshang (۲۰۱۴), Prince of Ehtjab, Tehran, Nilofar. [In Persian] ...
  • Harland, Richard (۱۹۹۹), Literary Theory from Plato to Barthes: An ...
  • Klages, Mary (۲۰۱۷), Literary Theory for Beginners, New York, For ...
  • Klages, Mary (۲۰۱۸), Literary Theory: The Complete Guide, New York, ...
  • Kreshner, R. Brandon (۲۰۰۱), “Mikhail Bakhtin and Bakhtinian Criticism”, Introducing ...
  • Lodge, David, and Wood Nigel (۲۰۱۳), Modern Criticism and Theory, ...
  • Malpas, Simon, and Paul Wake (۲۰۱۳), The Routledge Companion to ...
  • Morson, Gary Saul (۲۰۰۶), “The Russian Debate on Narrative”, Literary ...
  • Renfrew, Alastair (۲۰۱۵), Mikhail Bakhtin, London, Routledge ...
  • Ryan, Michael (۲۰۱۷), Literary Theory: A Practical Introduction, Oxford, Blackwell ...
  • Selden, Raman (ed.) (۲۰۰۵), The Cambridge History of Literary Criticism, ...
  • Stevens, Anne H. (۲۰۱۵), Literary Theory and Criticism: An Introduction, ...
  • Vice, Sue (۱۹۹۷), Introducing Bakhtin, Manchester, Manchester University ...
  • نمایش کامل مراجع