بررسی بازاریابی عصبی؛ موارد به انجام رسیده و چالش های حرفه ای آن

اخیرا بازاریابی عصبی، اختلاف نظر هایی را پیرامون مشارکت متخصصان پزشکی ایجاد کرده و سوال های کلیدی را به جاگذاشته، سوال هایی که به طور بالقوه پیامد های مهمی را برای رشته ی روانپزشکی در بر خواهد داشت. تعاریف متضادی ازبازاریابی عصبی مطرح شده است، و کمی از آن درباره ی شیوه های واقعی شرکت ها، فیزیک دانان و دانشمندان درگیر اینشیوه شناخته شده می باشد. این مقاله در مورد تاریخ بازاریابی عصبی است و از بررسی اکتشافی وب سایت های بازاریابیعصبی بهره می گیرد تا مسایل اخلاقی مطرح شده توسط این رشته ی جدید را نشان دهد. بازاریابی عصبی با نظر به اینکهاخیرا به آن پرداخته شده ناهمگون است، همانطور که شرکت ها انواع مختلفی از فن آوری را ارایه می کنند. اکثر شرکت ها،دانشگاه یان و متخصصین را به کار می گیرند، در صورتی که تعداد کمی از مشتریان یا هزینه های آنها را لیست می کنند.این طور به نظر می رسد که پوشش رسانه ای بازاریابی عصبی در مقایسه با کمبود گزارش های بررسی شده گسترده تر میباشد. شرکت ها می توانند پیش از موعد درباره ی قدرت علوم اعصاب ادعا کنند تا رفتار مصرف کننده را پیش بینی کنند. بهطور کلی بازاریابی عصبی پیامد های مهمی را برای مشارکت های دانشگاهی و صنعتی ، هدایت مسیولانه ی تحقیق و درکعمومی از مغز در پی خواهد داشت . ما این تم ها را بررسی می کنیم تا از مسایل مرتبط با اخلاق حرفه ای، تحقیق و سیاستپرده برداریم. با توجه به اینکه بازاریابی عصبی ارتباط خاصی با روانپزشکی دارد، می توان آن را به عنوان گسترشی در تحقیقبرای مقدار سنجی و قطعیت در جنبه های نامعلوم گذشته ی رفتار انسان در نظر گرفت.

کلیدواژه ها:

اخلاق زیستی ، تضاد منافع ، اخلاق شناسی عصبی ، بازاریابی عصبی ، حرفه ای گری