گزارش و ارزیابی نسبت عاطفه با شناخت از دیدگاه مارتا نوسبام
محل انتشار: مجله فلسفه و کلام اسلامی، دوره: 45، شماره: 1
سال انتشار: 1391
نوع سند: مقاله ژورنالی
زبان: فارسی
مشاهده: 117
فایل این مقاله در 25 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد
- صدور گواهی نمایه سازی
- من نویسنده این مقاله هستم
استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:
شناسه ملی سند علمی:
JR_JITP-45-1_008
تاریخ نمایه سازی: 28 دی 1402
چکیده مقاله:
عاطفه یکی از احوال وجود انسان است که نسبتی پیچیده با عمل و شناخت دارد. مارتا نوسبام عاطفه را از انحای شناخت می داند و معتقد است که عاطفه شناسایی اموری است که در زندگی فرد از اهمیت زیادی برخوردارند و در عین حال در کنترل او نیستند. در نگاه او بر خلاف بسیاری از حالات مشابه، عاطفه ناظر به موضوع است. همین مسئله موید این نکته است که عاطفه نوعی شناخت است. مقصود بودن موضوع شناخت در عواطف باعث می شود که این نحوه از شناخت تفاوت هایی با سایر انواع آن داشته باشد. به این ترتیب، نوسبام این نظریه را که از یک سو، با تاکید بر موضوع داشتن عواطف، شناختی است و از سوی دیگر، با مقصود دانستن این موضوع، ارزشی است، نظری? شناختی ارزشی عواطف می نامد.
کلیدواژه ها:
نویسندگان
زینب السادات میر شمسی
دانشجوی دکتری فلسفه تطبیقی، واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی (عضو هیات علمی دانشگاه آزاد کرج)
محسن جوادی
استاد گروه فلسفه دانشگاه قم