مرگ خدای نیچه: اعلامیهای سرخوشانه یا مرثیهای سوگوارانه؟
محل انتشار: پژوهشنامه فلسفه دین، دوره: 18، شماره: 1
سال انتشار: 1399
نوع سند: مقاله ژورنالی
زبان: فارسی
مشاهده: 276
فایل این مقاله در 20 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد
- صدور گواهی نمایه سازی
- من نویسنده این مقاله هستم
استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:
شناسه ملی سند علمی:
JR_JPRR-18-1_004
تاریخ نمایه سازی: 8 آذر 1399
چکیده مقاله:
نظریۀ «مرگِ خدا» مشهورترین نظریۀ نیچه است. در این مقاله میکوشیم کارکردهای ایدۀ مرگِ خدا نزد نیچه را در سه سطح تحلیل کنیم. سطح نخست (سطح باورمندی)، سطح ابتدایی بحثهای هستیشناختی و اعتقادی دربارۀ وجود یا عدم وجود خدا؛ سطح دوم (مواجههای اومانیستی با مرگِ خدا)، شادمانیِ الحادی از فقدان خدا؛ و سطح سوم (مواجههای انتقادی با جهان پس از خدا)، میراث قاتلان. در پایان نیز به این پرسش میپردازیم که آیا نیچه از مرگ خدا سرخوش است یا بر آن سوگواری میکند؟ با توجه به این که نیچه در آثار مختلفش رویکردهای مختلفی به مسئلۀ «مرگِ خدا» اتخاذ کرده است، تلاش خواهد شد تا، بدون توجه به تقدم و تاخر این آثار، تفسیری از موضع نیچه در مقام «یک کل» ارائه شود که در آثار مختلف، به فراخور بحث، لایههای مختلفی از این ایده را مطرح کرده است. در این میان سه قطعۀ بسیار کلیدی از سه کتاب راهبرندۀ تفسیر ما هستند: نخست انسانی زیادهانسانی، دوم چنین گفت زرتشت، و سوم علم شادمانه. در نهایت، از منظری انتقادی نشان داده میشود که نظریهی «مرگ خدا»ی نیچه نه رویکردی هستیشناختی یا باوری اعتقادی بلکه بیانگر وضعیتی فرهنگی است.
کلیدواژه ها:
نویسندگان
محمدمهدی اردبیلی
استادیار پژوهشکده فرهنگ معاصر، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ایران